part35

113 27 58
                                    


سلاممممم
ببینین کی اپ کرده
امیدوارم ایندفعه بتونم تمومش کنم‌.

لطفا وت و کامنت فراموش نشه.
الان که  رو دور نوشتنم کامنت بزارید تا تند تند ام کنم تا ۱۵ شهریور تموم شه چون بعدش باید برم دانشگاه و واقعا معلوم نیس چی قراره بشه.

کامنت و وت خوب باشه ی روز درمیون یا هر روز اپ میکنم.


کامنت۸۰ وت ۳۲

۱ شب بعد شب مهمانی اصلی سهامداران شرکت در دبی.

سوم شخص.

همشون بجز هری داشتن آماده میشدن و ورونیکا و لیام پیش ی استایلیست رفته بودن تا بتونن توی مهمونی حاضر بشن.

لیام و ورونیکا و لویی و سایمون نایل سارا سلین و کرم از شرکت سایمون کاول به اون مهمونی رفته بودن.

تقریبا ۴۵دیقه از مهمونی گذشته بود و ورونیکا تقریبا با هر آدمی که میدید حرف میزد و باهاش ارتباط برقرار می‌کرد و حتی شماره چند نفرشون رو گرفت ، اون نمیدونست چرا داره اینکار و میکنه یا دقیقا چرا داره سرش رو به باد میده ولی حقیقتا از این کار لذت میبرد .

میتونست بفهمه آدمای اونجا ادمای بزرگ و پولدارین و سایمون به وضوح باهاش لاس میزد در حالی که لیام ولش کرده بود و داشت با چند نفر دیگه حرف میزد.

اینطور نبود که با سایمون لاس بزنه ی جورایی توی اب نمک نگهش داشته بود تا ببینه چس پیش میاد اون شاید ی آدم سفت و سخت بود که شرایط براش ایجاد می‌کرد مثل ی جنده برخورد کنه‌.

اون دختر بین بقیه می‌درخشید حتی از هرزه ها و دنسر های مهمونی که تقریبا لخت داشتن خودشون رو تکون میدادن هم بیشتر جلب توجه می‌کرد.

شاید بخاطر لباسش بود شاید زبان بدن و رفتارش .

اما از اول مراسم نگاه نایل رو روی خودش حس میکرد. نکنه اونم روش کراشه و میخواد باهاش لاس بزنه و روش نمیشه ، به هر حال نایل به نظر پسر خوبی میاد شایدم فهمیده ورونیکا چیکار کرده.

شاید لیام میدونه‌. میدونه و خانوداش رو واسه همین آورده تا ی بلایی سرشون بیاره.

فکر این باعث میشد پوست بدنش مور مور بشه و بترسه.

با اشاره به لیام و با ی لبخند به سمت دستشویی رفت‌ و هنوز چند قدم مونده بود که به دستشویی برسه که دستش توی دست کسی گره خورد و برگشت سمتش.

حدسش درست بود ، نایل. اون عادی نیست.

نایل: باید باهات حرف بزنم‌؟

ورونیکا: در مورد ؟

نایل: فقط بهم بگو داری چه گوهی میخوری ؟
فکر کردی من احمقم؟

Veronica(ziam)Where stories live. Discover now