سلاممممم
ببینین کی اپ کرده
امیدوارم ایندفعه بتونم تمومش کنم.لطفا وت و کامنت فراموش نشه.
الان که رو دور نوشتنم کامنت بزارید تا تند تند ام کنم تا ۱۵ شهریور تموم شه چون بعدش باید برم دانشگاه و واقعا معلوم نیس چی قراره بشه.کامنت و وت خوب باشه ی روز درمیون یا هر روز اپ میکنم.
کامنت۸۰ وت ۳۲۱ شب بعد شب مهمانی اصلی سهامداران شرکت در دبی.
سوم شخص.
همشون بجز هری داشتن آماده میشدن و ورونیکا و لیام پیش ی استایلیست رفته بودن تا بتونن توی مهمونی حاضر بشن.
لیام و ورونیکا و لویی و سایمون نایل سارا سلین و کرم از شرکت سایمون کاول به اون مهمونی رفته بودن.
تقریبا ۴۵دیقه از مهمونی گذشته بود و ورونیکا تقریبا با هر آدمی که میدید حرف میزد و باهاش ارتباط برقرار میکرد و حتی شماره چند نفرشون رو گرفت ، اون نمیدونست چرا داره اینکار و میکنه یا دقیقا چرا داره سرش رو به باد میده ولی حقیقتا از این کار لذت میبرد .
میتونست بفهمه آدمای اونجا ادمای بزرگ و پولدارین و سایمون به وضوح باهاش لاس میزد در حالی که لیام ولش کرده بود و داشت با چند نفر دیگه حرف میزد.
اینطور نبود که با سایمون لاس بزنه ی جورایی توی اب نمک نگهش داشته بود تا ببینه چس پیش میاد اون شاید ی آدم سفت و سخت بود که شرایط براش ایجاد میکرد مثل ی جنده برخورد کنه.
اون دختر بین بقیه میدرخشید حتی از هرزه ها و دنسر های مهمونی که تقریبا لخت داشتن خودشون رو تکون میدادن هم بیشتر جلب توجه میکرد.
شاید بخاطر لباسش بود شاید زبان بدن و رفتارش .
اما از اول مراسم نگاه نایل رو روی خودش حس میکرد. نکنه اونم روش کراشه و میخواد باهاش لاس بزنه و روش نمیشه ، به هر حال نایل به نظر پسر خوبی میاد شایدم فهمیده ورونیکا چیکار کرده.
شاید لیام میدونه. میدونه و خانوداش رو واسه همین آورده تا ی بلایی سرشون بیاره.
فکر این باعث میشد پوست بدنش مور مور بشه و بترسه.
با اشاره به لیام و با ی لبخند به سمت دستشویی رفت و هنوز چند قدم مونده بود که به دستشویی برسه که دستش توی دست کسی گره خورد و برگشت سمتش.
حدسش درست بود ، نایل. اون عادی نیست.
نایل: باید باهات حرف بزنم؟
ورونیکا: در مورد ؟
نایل: فقط بهم بگو داری چه گوهی میخوری ؟
فکر کردی من احمقم؟
YOU ARE READING
Veronica(ziam)
Fanfictionیاد بگیر آدما رو از روی جلد شون قضاوت نکنی. من قضاوت نکردمت ، فقط خیلی دیر خود واقعیت رو شناختم عزیزم. حاوی خشونت و اسمات و چیز های عجیب⚠️🚫🔞