part22

252 45 23
                                    


سلام چه طورین؟؟

چه قدر دارم زود اپ میکنم ، با اینکه فلاپ میشه و همه مشغول عید و اینجور کاران.🤭

هر کی میخونه لطفا وت و کامنت یادش نره ، کامنت زیاد میخواما
💟💬

•••••••••
سوم شخص ادیت نشده.

بعد از چند دیقه لرری رفتن و لیام پیش ورونیکا رفت.

لیام: خوبی؟؟

سر تکون داد.

لیام. بهتر نیس از کلمات استفاده کنی تا من صداتو بشنوم.

ورونیکا: خوبم ممنون مستر پین
با حرص گفت.

اومد کنارش روی تخت نشست.

شام چی میخوری؟؟؟
لیام بی مقدمه گفت و دستش رو سمت شلوارش برد.

ورونیکا: چیکار میکنی ؟؟؟؟ واقعا میخوای با این حالم به فاکم بدی؟؟؟

لیام. واقعا فکر کردی اینقدر بدم...میخوام روی کبودی های بدنت کرم بزنم .

ورونیکا. حالا حتما باید از شلورام شروع میکردی؟؟

تقریبا داد زد.

لیام:هیچوقت نفهمیدم چرا حتی توی بدترین شرایطت هم حال بحث کردن و سرکشی داری.

شلوار و شرتش رو تا زانو کشید پایین و پاهاش رو به بالا و توی شکمش داد.

کرم رو از توی جیب هودیش دراورد و یکم روی باسنش ریخت و مالید و حواسش بود تا فقط ی دستش کثیف بشه.

تقریبا ی دیقه مشغول ماساژ باسنش بود و ورونیکا کمکم داشت نگران میشد که این ممکنه به سکس ختم بشه.

ورونیکا: قرار بود فقط کرم بزنی این ی ماساژ اروتیک فاکی نیس پس اینقدر منو نمال ....

بازم داد زد اینقدر که سرش از صدای خودش درد گرفت.

لیام: چه قدر خوب میشد اگه این جمله رو جور دیگه بیان میکردی نه؟؟

انگشت اشارش رو وارد واژن تنگش که حالا بخاطر اون پوزیشن تنگ تر شده بود کرد و یکم تکونش داد.

ورونیکا: اصلا من با تو دیگه حرف نمیزنم....التماست نمیکنم .....اینقدر به فاکم بده تا بمیرم.....هر کاری بخوام برعکسش رو انجام میدی مثل اونشب که التماست کردم توی اون اتاق نبریم ولی تو به حرفم گوش ندادی و منم این بلا رو سر خودم آوردم.....

انگشتش رو در آورد بهش نگاه کرد.

لیام. فقط میخواستم مطمعن شم خونریزی واژینال نداشته باشی.
گفت شلوارش رو بالا کشید و سمت تیشرت ش رفت.

ورونیکا گوشاش تیز شد.

ورونیکا ‌.چرا باید از واژنم خونریزی داشته باشم وقتی چند روزه کسی به فاکم نداده؟؟

Veronica(ziam)Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ