نور زندگی من

544 103 165
                                    


سیگارش‌رو داخل ظرف مخصوصی که روی میز قرار گرفته بود، خاموش کرد. جام شرابش‌رو برداشت و کمی مزه مزه کرد و به عکس‌هایی که دیوار رو احاطه کرده بودند، زل زد.

عادت هر روزش بود. سیگار، مشروب و زل زدن به عکس‌های ییبو. عکس‌هایی که در حالت‌های مختلف ازش گرفته شده بود. در حال نوشیدن مشروبش بود که در اتاقش زده شد. خدمتکار وارد اتاق شد و بعد از تعظیم گفت:

پدرتون پایین منتظرتون هستن. لطفا تشریف بیارید.

بدون اینکه نگاهی به خدمتکار بندازه، جام مشروبش‌رو روی میز گذاشت و بعد از پوشیدن تیشرتش، از اتاق خارج شد. پدرش مثل همیشه مستبد و با یک کت و شلوار اتوکشیده روی مبل نشسته بود. با دیدن پسرش بلند شد. هانگا به خودش نیومده بود که سوزشی رو سمت راست صورتش احساس کرد. پدرش با عصبانیت گفت:

معلوم هست داری چه غلطی می‌کنی؟

هانگا که نمی‌دونست دلیل سیلی چی بود، با همون نگاه وحشی به پدرش زل زد و گفت:

منظورتون چیه؟

آقای ون با عصبانیت روی مبل نشست و گفت:

وانگ امروز جانشینش رو اعلام کرد. مگه قرار نبود یه کاری کنی اون پسرش نابود بشه. اگه اون روی کار بیاد برای شرکت ما بد میشه.

هانگا که تازه متوجه شده بود، قضیه چیه، گفت:

دیگه داخل تصمیم‌گیری‌های آقای وانگ من نمی‌تونم دخالت کنم. چرا باید برای شما بد بشه؟ ییبو که هیچ سررشته‌ای داخل این کار نداره و یک پسره کاملا بی‌تجربست.

آقای ون با عصبانیت خندید و گفت:

برای همینه که میگم احمقی و ییبو همیشه یک قدم از تو جلوتره.

اون آدم باهوشی هستش اگه وارد حساب کتاب‌های شرکت بشه، همه چی‌رو متوجه میشه و اونوقت مسئول مالی رو که جاسوس ماست کاملا کنار میگذاره.

اون وانگ خرفت مطمئنم پی برده که چه اتفاقاتی افتاده و برای همین می‌خواد پسرشو وارد شرکت کنه؛ اون فقط به پسرش اعتماد داره. تمام امید من به تو بود اما تمام عمرت داره تو اون اتاق لعنتی می‌گذره...

بعد از گفتن این حرف بلند شد. روبه‌روی پسرش ایستاد و بعد از نوازش کردن گونه‌ش گفت:

تو کاری کن که پای ییبو به شرکت باز نشه؛ اونوقت ییبو رو به همین خونه میارم و تو تا ابد داریش. اینو بهت قول میدم.

هانگا همیشه با این حرف‌های پدرش خام میشد. با این حرف نور امیدی داخل قلبش روشن شد؛ برای همین به چشمای پدرش نگاه کرد و گفت:

همه مراقبشن... همه دوسش دارن؛ اون حتی منو نمی‌بینه... من خیلی اذیتش کردم و با اینکه این موضوع رو می‌دونم هنوزم نمی‌تونم دست از آزارش بردارم.

𝑊𝑖𝑙𝑙 𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑙𝑤𝑎𝑦𝑠 𝑆𝑡𝑎𝑦 𝐵𝑦 𝑀𝑦 𝑆𝑖𝑑𝑒? (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant