با لحن سکسی و بمش زیر گوش دختر لب زد:
خودت خواستی.دختر زیر لب هومی کشید که تهیونگ جدی تر از قبل گفت:
دختر تحمل دو تا آمپول رو داری؟
اگه نداری که بیخیال این رابطه بشو.مینی بی طاقت تر از قبل دوبار سر تکون داد.
تهیونگ نیشخندی زد،دختر کوچولوش بالغ شده بود؟!
بوسه ای به ترقوه دخترک زد، دوست نداشت تن بلورین و ظریف دختر رو آزرده کنه یا حتی پوست شیری رنگش رو سرخ و کبود کنه، فقط بوسه های ملایمی به لطافت پر قو روی بدن خوش تراش دخترک مینشوند.عقل و منطقش اون بالا در حالت آماده به جنگ ایستاده بودند تا قلب تهیونگ رو به گلوله ببندن اما نیروی شهوت از تا کجا آباد جلوی اون دو لشکر ایستاده بود و اعلان جنگ کرده بود و تا اینجای کار موفق شده بود.
💦💦
آب مقدس و گلنار بذارید کنار دستتون، بریم برا اسمات
💦💦
با رسیدن به لیموهای کوچولو دخترک، هر دوش رو توی یک دستش جا داد، یک طرف لبش بالا رفت و صدا دار پوزخند زد، کنار گوش دختر زمزمه کرد:
دختر کوچولو مون میمی هاش تازه جوونه زده؟
انتظار داره دکتر کیم با این دو تا لیمو ترش آبدار سیر بشه؟
غلطه، دکتر کیم با خوردن لیمو گرسنه تر میشه!مینی با هر کلمه ای که از بین لب های دکتر کیم بیرون میومد خجالت زده تر و سرخ تر میشد، هوای اطرافش هم گرم تر میشد، فقط لپش رو به بالش سرد کشید.
تهیونگ از ریکشن مینی ریز خندید، نوک انگشتش رو روی لب مینی گذاشت و گفت:
نوکش رو زبون بزن دختر کوچولوی هورنی.مینی از حرفای کثیف دکتر کیم خوشش اومد و ناله خفیفی کرد، بوسه ای روی انگشت دکتر کیم زد، آروم بین دو لبش گذاشت و آهسته و بی عجله زبون میزد.
تهیونگ از هر واکنش کوچیک دختر شگفت زده میشد، این دختر کیوت تر از هر چیزی بود که تو عمرش دیده بود.
بین سینه های دختر بوسه عمیقی نشوند، مک آرومی زد، دختر روی تخت، بی پروا هوم کشید و با متوقف کردن زبون زدنش، گفت:
تهیونگ اوپا....انگشتت خیلی خوشمزه اس.تهیونگ نیشخندی زد و سرشو بالا آورد، پرسید:
پس نوتلا دوست داری؟مینی اوهومی گفت و تهیونگ این بار کل انگشتش رو وارد شیشه نوتلای کنارش کرد و توی دهان دختر چپوند.
مینی اومی گفت و مشغول لیسیدن انگشت اوپاش شد.
تهیونگ نجوا گونه گفت:
دخترم دوست داره آقای دکتر میمی هاش رو بخوره؟
مینی خجالت زده شد و گونه هاش سرخ تر از قبل شد، چیزی نگفت و فقط مشغول خوردن انگشتای خوشمزه دکتر کیم شد.تهیونگ لبخند زد و با ملایمت گفت:
سکوت علامت رضایته.کمی نوتلا به سینه های دختر مالید که مینی از سرمای اون ماده آه کوچیکی از بین لبهاش در رفت.
YOU ARE READING
You Healed Me ||| KTH
Fanfiction"تو منو شفا دادی" Genre:{Fluff},{Romance},{Happy end},{BoyxGirl},{Medical}{Smut} +18 دستش رو به گرمی گرفت و با قوت قلبی که خودش هم نمیدونست از کجا نشأت گرفته، لبخندی روی لب خشک شده اش نشوند و گفت: +مطمئنم میتونی از پسش بربیای و شکستش بدی! دختر با صو...