مینی پرده ها رو کنار زد و موهای سیاه رنگ دختر رو میون دست هاش زندانی کرد، دختر با درد سرش، از لبهای تهیونگ که یک ثانیه هم نشده بود که دوباره بدستشون آورده بود، جدا شد و آخ دردناکش به هوا رفت.
دختر آخی گفت، دست مینی رو گرفت، سعی کرد جداش کنه اما فقط صدای قروپ قروپ کنده شدن موهاش و درد بیشتر رو تجربه کرد.
تهیونگ به سرعت نشست و به دست مینی چنگ زد:
ولش کن.
و بعد از شل شدن دست مینی، بدون اینکه دستش رو رها کنه پرسید:
معلوم هست چه غلطی میکنی؟
و مینی با اخم های میون هم پرسید:
چه سوال خوبی، اینو من میخواستم از جنابعالی بپرسم، هیچ معلوم هست که چه غلطی داشتی میکردی؟آخ تهیونگ هوا رفت، توجه هر دو به تهیونگ جلب شد که از درد به خودش میپیچید، دختر کت شلواری به سمت تهیونگ شیرجه زد، چند تا گاز از میز کناری برداشت، سوزن سرم شکسته شده رو توسط پنس بیرون کشید:
بمیرم عزیزمممم...فدات بشم.
گاز های خونی شده رو با گاز استریل های جدید تعویض کرد، مینی حسودیش شد از اینکه توی این موقعیت کاری از دستش ساخته نیست و اون دختر بیش از حد زیبا و لاغر مردنی مثل پروانه از تهیونگ مراقب میکرد.
مینی کنار تخت تهیونگ، بالای سرش نشست و مشغول نوازش کردن تارهای موی مشکیش شد:
عزیزدلم...قربونت بشم...
دختر کت شلواری با لبه آستین خونی شدهاش، بعد از شستن دست تهیونگ با بتادین، پنبه ای روی زخم گذاشت و فشار داد، اخم های تهیونگ از درد بهم گره خورده بودن، دختر خم شد و بوسه ای میون ابروی تهیونگ نشوند که برای بار دوم تارهای ابریشمین موهاش بین انگشتان ظریف مینی قفل شد، صدای معترض تهیونگ به گوش رسید:
هر دوتون! بس کنید، مخصوصاً تو مینی.
مینی چَشمی زیر لب گفت، از حرصش هم که شده، خم شد و بوسه نچندان طولانی ای از لب های تهیونگ گرفت، اما لب های رنگ پریده اش مزه همیشگی رو نداشتند، مزه گرسنگی میداد، مزه اسید معده، تهیونگ مک آهسته و بی جونی به لب های نوتلایی دختر زد که فشار انگشت دختر روی زخمش بیشتر شد و با آخ دردناکی مینی ازش جدا شد.
تهیونگ واقعاً حالش خوب نبود، لج و لجبازی های دو تا دختر حسود هم نصیبش شده بود.
دختر کت و شلواری ببخشید اوپا رو زیر لب گفت و پنبه رو تعویض کرد و بعد چسب رو روی پنبه زد.
یکی از دکتر ها به سمتشون اومد:
پروفسور کیم حالتون بهتره؟
تهیونگ سر تکون داد:
ممنون دکتر جونگ، آره بهترم تا حدی.
دکتر جونگ با دیدن دختر کت و شلواری، لبخند پررنگی زد:
به به...دکتر مانوبان....شما کجا اینجا کجا، راه گم کردین؟
لیسا، یا همون دختر کت و شلواری، دستش رو به سمت مرد گرفت:
برای کنفرانس بینالمللی اومده بودم، که بعد از دیدن دکتر کیم، نگرانی اجازه نداد که همونجا بشینم و الان اینجام.
دکتر جونگ با لیسا دست داد:
خوشحالم دوباره میبینمت.
مینی درحالیکه یک قدم از تخت فاصله گرفته بود، با حرص گفت:
میشه بگید چه اتفاقی برای پروفسور کیم افتاده؟ حال پروفسور واقعاً خوب نیست.
دکتر جونگ به سمت تهیونگ برگشت، نگاهی به دستگاه ECG انداخت و فشار خون رو چک کرد:
دکتر کیم بهشون شوک عاطفی وارد شده، و همزمان افت فشار داشتند، مثل اینکه صبحونه نخورده بودن، احتمالاً فعالیت شب قبل تمام انرژیشون رو صرف کرده، معلومه که برای کنفرانس حسابی به جسمشون فشار آوردن.
مینی زیر لب لعنتی به خودش فرستاد، نباید دیشب با تهیونگ سه دور سکس میکرد و صبح هم بدون صبحونه راهیش میکرد البته خودش هم از گرسنگی در حال غش و ضعف رفتن بود.
YOU ARE READING
You Healed Me ||| KTH
Fanfiction"تو منو شفا دادی" Genre:{Fluff},{Romance},{Happy end},{BoyxGirl},{Medical}{Smut} +18 دستش رو به گرمی گرفت و با قوت قلبی که خودش هم نمیدونست از کجا نشأت گرفته، لبخندی روی لب خشک شده اش نشوند و گفت: +مطمئنم میتونی از پسش بربیای و شکستش بدی! دختر با صو...