After Story: Infinity Darkness

258 19 17
                                    


🥀با چشمان خود دیدم که جانم میرود🥀
::
::

وضعیت عادی بود، نوزاد رو به همراه جفت و بند ناف بیرون کشیدن، در حال جدا کردن بند ناف بودند که دستگاه ECG هشدار افت فشار بیمار رو داد.

دکتر هوانگ نگاهی به مقدار خون از دست رفته انداخت:
دو لیتر، دو فاکین لیتر، چطور حواستون نبود؟!
رو به پرستار کرد:
برو سه چهار کیسه خون آ مثبت برام بیار، زووودد.

پرستار با دو از اتاق بیرون رفت، تهیونگ که پشت در روی صندلی های راهرو نشسته بود، با دویدن پرستار از جا بلند شد که پرستار مهلت نداد و به سمت اتاق تجهیزات و دارو رفت.

تهیونگ ابرو در هم کشید، پرستار با چهار بسته خون، با دو از جلوی تهیونگ رد شد و توی اتاق رفت.

تهیونگ سعی کرد خوشبینانه به قضیه نگاه کنه، تا نیم لیتر خون از دست دادن برای یه زن باردار خطرناک نبود، اما با دیدن چهار فاکین کیسه خون،نمیتونست خوشبین باشه، میخواست پا به اتاق عمل بگذاره، اما میترسید که تمرکز دکتر رو بهم بریزه، و واقعاً هم اگه می‌رفت داخل کاری از دستش ساخته نبود.

پرستار به سرعت خون رو برای بیمار وصل کرد، دکتر هوانگ با تیمش مشغول بخیه زدن شکم بیمار بودند،
بوق دستگاه برای بار دوم اخطار داد، که دکتر هوانگ کار بخیه رو تمام کرد، بار اولی نبود که مادر توی همچین وضعیتی میرفت، دکتر هوانگ با کمال آرامش دستانش رو قلاب کرد و شروع به ماساژ قلبی کرد، جابجا شد و رو به پرستار کرد:
دستگاه شوک، صد ژول.

پرستار سطح پروب رو ژل زد و به دست دکتر هوانگ داد، دکتر هوانگ دستگاه رو به سمت سینه دختر برد و برای یک صدم ثانیه به سینه دختر زد و برداشت.

با همون یکبار شوک، قلب دوباره شروع به پمپاژ کرد و وضعیت عادی شد، اما فشار خون همچنان پایین بود.
خونریزی قطع شده بود، دکتر هوانگ بیمار رو به بخش مراقبت های ویژه منتقل کرد، و پرستار ها مشغول شستشو و مراقبت از نوزاد شدند.

به محض بیرون اومدن مینی با کیسه خون وصل شده بهش، تهیونگ دنبال تختش راه افتاد، پوست رنگ پریده دختر تهیونگ رو میترسوند، پرستار تذکر داد:
دکتر کیم، لطفاً فاصله بگیرید.

تهیونگ گونه دختر رو لمس کرد، سردی بدنش، تهیونگ رو زیادی نگران کرده بود، با خشم از پرستار پرسید:
چه اتفاقی توی اتاق عمل افتاد؟ هان؟

پرستار جوابی نداد، مینی رو داخل اتاق آی سی یو برد و بقیه پرستاران اجازه ورود رو به تهیونگ ندادند.

تهیونگ از اتاق شیشه ای فاصله گرفت، به سمت پذیرش رفت، دکتر هوانگ رو پیدا کرد، با خشم بهش توپید:
چه اتفاقی اون تو افتاد؟ هااانن؟

دکتر هوانگ تعظیمی به دکتر کیم کرد:
حال نوزادتون خوبه، دارن مراقبت های لازم رو انجام میدن، اما مادر خون زیادی از دست داد، حدوداً دو لیتر.

You Healed Me ||| KTHDonde viven las historias. Descúbrelo ahora