•24•

202 32 245
                                    

°جنون°


بدون برداشتن نگاه خیره ش از صفحه مانیتور جلوش،فنجون قهوه ش رو برداشت و جرعه ای نوشید.پرونده جدیدی که بهش داده شده بود وقت زیادی ازش می‌گرفت و باید دقت زیادی به خرج می‌داد.با اینکه تعطیلات کریسمس شروع شده بود اما هری بخاطر نبود لیام نمی‌تونست مرخصی بگیره و به سفری که لویی برنامه ش رو ریخته بود بره.

به همین دلیل لویی هم مرخصی نگرفته بود و هر روز صبح باهم به اداره پلیس میومدن و عصرها باهم برمی‌گشتن.با تقه ای که به در خورد بلاخره چشم های دردناکش رو از مانیتور گرفت و اجازه ورود داد.

هری:بیا تو

در باز شد و چهره ی خندان لویی از لای در نمایان شد.هری با لبخند گفت:هی بیبی

لویی داخل اومد و گفت:هی هز.حالت چطوره عزیزم؟

هری صندلیش رو به طرف لویی چرخوند و گفت:الان که دیدمت عالیم

لویی جلوتر رفت و به لبه ی میز کار هری تکیه داد.دست هاش رو جلو برد و با انگشت هاش به آرومی پشت پلک های دوست پسرش رو ماساژ داد.

لو:انقدر به خودت فشار نیار.تازه ساعت 10 صبحه و تو اینجوری چشم هات قرمز شدن

هری دست های لویی روی گرفت و جلوی لب هاش قرار داد.بوسه ی آرومی به پشت دست هاش زد و گفت:مجبورم لو.نمی‌خوام کارا عقب بیوفتن و دیکنز چیزی بگه.لیام برگرده همه چیز درست میشه

لویی نگاهی به میز مرتب و خالی از پرونده لیام انداخت و پرسید:ازش خبری داری؟

هری:دو روز پیش باهم حرف زدیم.یکم با زین به مشکل خورده.حالش هم خیلی خوب نبود

"اوه" کوتاهی از بین لب های لویی خارج شد و گفت:مریض شده؟

هری:ام...یه جورایی

از جملات آخری که تو مکالمه ش با لیام داشت حدس زده بود که حتما هیت شده و بخاطر همین حال جالبی نداره.قبلا چندباری لیام رو تو اون حال دیده بود و می‌دونست که ترجیح میده تنها بمونه.نگاهی به چهره ی سوالی لویی انداخت.می‌دونست که تا وقتی لیام نخواد،نمی‌تونه توضیحی درباره وضعیتش به لویی بده.تصمیم گرفت برای راحت شدن خیال لویی و خصوصا خودش،با لیام تماس بگیره.

به جلو خم شد و موبایل رو از روی میز برداشت و گفت:بزار بهش زنگ بزنم و حالش رو بپرسیم

روی اسم لیام ضربه زد و روی اسپیکر گذاشت تا لویی هم صدای لیام رو بشنوه.بوق پنجم هم رد شده بود و این هری رو کمی نگران می‌کرد.نا امید از وصل شدن تماس می‌خواست تماس رو قطع کنه که صدای گرفته و خسته ای جواب داد:بله؟

هری اخمی از روی دقت کرد و گفت:سلام.من هری‌ م دوست لیام.شما کی هستین؟

شخص پشت خط تک سرفه ای کرد و گفت:من زینم

• FORGOTTEN LOVE •Où les histoires vivent. Découvrez maintenant