Part 2 خرگوش خنگ

1K 129 4
                                    

پارت دوم خرگوش خنگ

_ چـ ... چـــی..؟؟؟!!!

با فریاد و ناباوری گفت

+ کاملا واضح حرفم رو زدم ، دوست پسرم شو کیم تهیونگ

_ چی میگی تو برا خودت..؟؟!!

+ خب من دارم سعی میکنم کمکتون کنم

_ میشه رسمی حرف زدن ر‌و بزاری کنار

+ اهم خب باشه

_ خب حالا جوری حرف بزن که منم متوجه بشم

کمی این پا اون پا کرد در اخر شروع کرد به حرف زدن

+ راستش من یه فکرایی دارم که مجبور نشی با اون دختره ازدواج کنی

تهیونگ با کنجکاوی به پسری که کاملا معلوم بود دستپاچه شده و داره تو ذهنش حرف هاش رو جمله بندی میکنه نگاه کرد

_ چطوری؟ با دوست پسرم شدن..؟!

+ خب اره

تهیونگ خواست چیزی بگه که پسر کوچکتر زودتر به حرف اومد

+ خواهش میکنم بزار کامل توضیح بدم بعد حرف بزن

با تکان دادن سرش موافقت خودش رو نشون داد

+ راستش ما میتونیم یه مدت جلوی همه نقش بازی کنیم که خیلی عاشق همدیگه‌ایم و مدت زمان زیادیه با هم تو رابطه‌ایم و.. راستی تو چرا مجبوری باهاش ازدواج کنی میتونی راستشو بگی و...

_ نقشه‌ات رو کامل بگو خرگوشه بعد، بهت توضیح میدم

+ هی بهم نگو خرگوشه من خرگوش نیستممم

_ خب تو اسمتو به من نگفتی

کوک وقتی یادش افتاد اصلا خودش رو معرفی نکرده محکم کف دستش و ‌کوبید رو پیشونیش

+ آخخ معذرت میخوام اصلا حواسم نبود من جئون جونگ کوکم

_ خوبه تو منو میشناسی پس نیاز نیست خودم رو معرفی کنم و با اینکه دیره ولی خوشبختم جونگ کوک

لبخند محوی روی لب های کوک نشست و سرش رو سمت پسر بزرگتر گرداند

+ منم همینطور...تهیونگ شی

_ خب حالا نقشه‌اتو بگو کوک

با جدیت تمام شروع کرد به حرف زدن

+ ما یه مدت نقش بازی میکنیم و اینجوری ثابت میکنیم که تو یه نفر دیگه رو دوست داری مردمم دیگه بیخیالت میشن و اونجوری مجبور نیستی با اون دختره ازدواج کنی

پسر بزرگتر به صندلی تکیه داد و با گذاشتن سرش روی فرمان ماشین شروع کرد به فکر کردن

بعد از گذشت ده دقیقه که برای کوک مثل ده ساعت طاقت فرسا گذشته بود تهیونگ دهن باز کرد

_ من همه جا اعلام کردم گی‌ام و به دخترا هیچ علاقه‌ای ندارم ، همه رقیبام خوشحال بودن که این خبر ضرر مالی زیادی به شرکت میزنه اما همه چیز برعکس پیش رفت و حتی مردم بخاطره شجاعتم تشویقم کردن

Boy friend..??Where stories live. Discover now