Part 3 کیم تهیونگ یبس خندید؟؟

924 116 10
                                    

با صدای آلارم گوشیش چشماشو باز کرد

پوف کلافه‌ای کشید و تو جاش نشست

+ عالیه جئون فاکینگ جونگ کوک حالا ببینیم قراره چه گوهی بخوری

از تخت زنگ زده‌اش که اگه یک بار روش بپری از وسط نصف میشه پایین اومد
مقصد پاهاش جایی نبود جزء حموم...

لباس هاش رو در اورد و داخل سبد لباس چرک هاش ریخت
دستش رو به قصد باز کردن شیر اب برد که دستگیره کنده شد و تو دستش اومد

+ ودف آقای لی پدرمو در میارهههههه

به هر سختی که بود شیر آب رو باز کرد و بعد از ولرم کردن آب زیر دوش ایستاد

+ هه البته اگه داشته باشم

جونگ کوک تو زندگیش خیلی سختی کشیده بود

وقتی تو یتیم خونه بود بخاطره جثه‌ی ریزی که داشت مدام مورد آزار و اذیت  بچه های بزرگتر قرار میگرفت و گاهی اوقات آسیب جسمی هم بهش میزدن

از طرف دیگه هیچکس اون رو به فرزند خوندگی قبول نمی کرد

خانواده های زیادی برای قبول کردنش میومدن ولی همشون لحظه‌ی آخر پشیمون میشدن و این پشیمون شدن ها دلیلی بود که پسر کوچولوی هشت ساله علاوه بر آسیب جسمی از آسیب روحی هم برخورددار باشه

اینکه تمام دوستات صاحب خانواده بشن ولی تو همیشه در آخرین لحظه تَرک بشی برای بچه‌ی هشت  ساله زیادی سنگین بود

کل کودکیش به فکر کردن در مورد
" نکنه زشتم بخاطره همون مامان بابای خودم ولم کردن و هیچکس از من خوشش نمیاد"
" نکنه چون کوچولو موندم از من خوششون نمیاد "
" نکنه پسر بدی‌ام "
و هزاران " نکنه " های دیگه گذشت
.
.
.
+ خیلی احمقی

سره خودش داد زد

چرا..؟؟؟!!

چون بعد از دوش ده دقیقه‌ای که گرفت مستقیم اومد سره کمد لباس هاش که کلا یک تیکه‌ی کوچک از قسمت بالایی درش ، نشون دهنده‌ی رنگ اصلی کمد بود ایستاده بود ، و جالب قضیه اینجاست وقتی از حموم در اومد ساعت نه و بیست دقیقه بود و الان ساعت ده و پونزده دقیقه‌اس

با این حساب تقریبا یک فاکینگ ساعت بود که داشت لباس انتخاب میکرد

+ مردم بخاطره اینکه تنوع لباس هاشون زیاده نمیدونن چی انتخاب کنن ولی من با این چهار دست لباس هم گیج میشم

با حالت زار با خودش حرف میزد

+ یه حکمتی هست که پول نداری زیاد لباس بخری دیگه ، ایناهاش با چهار دست لباس یک ساعته وایستادی جلو کمد

در آخر یک هودی ساده مشکی با شلوار لی مشکی رو انتخاب کرد و بلا فاصله پوشید

چون موهاش خودشون خشک شده بود کمی حالت دار شده بودن با این حال موهاش رو روی چشماش ریخت و هیچ اقدامی برای صاف کردنشون نکرد

Boy friend..??Where stories live. Discover now