Part 10 تهیونگ دیوث

722 88 22
                                    



دکمه‌ی آسانسور رو فشار داد
تا در بسته شد قهقه‌ی بلندی سر دادن

_ وایی اون..جمله‌ی آخرت...خیلی خوب بود

کوک همونطور که به دیوار آسانسور تکیه داده بود تا از شدت خنده زمین نیوفته لایکی به تهیونگ نشون داد

+ معلومه‌ که..خیلی...خوب بود...آییی دلم درد گرفت

آسانسور با صدای دینگی باز شد و اون دو تا خرس گنده رو به خودشون آورد

تهیونگ با اخمی که نشون از جدی شدن یهوییش میداد دست کوک رو گرفت و از آسانسور خارج شد

منشی با دیدن رئیسش از جاش بلند شد

تهیونگ بدون توجه کوچکی به کسی سمت دفترش رفت

وقتی وارد اتاق شدن دوباره لبخند مستطیلی ، به صورت پسر بزرگتر برگشت

کوک با بهت گفت
+ ته چطوری میتونی انقدر سریع مودتو عوض کنی؟؟!

تهیونگ پشت میزش نشست
_ یاااا من اینطوری نبودم

کوک با تخسی گفت
+ مهم نیست چی بودی مهم اینه الان چی هستی که بنظره من خیلییی دیوثی

_ دیوث چرااا؟؟!!
با حالت ودفاکی کوک رو نگاه کرد

+ دیوثی دیگه ، چرا نداره

_ همه رو انقدر قشنگ توصیف میکنی؟؟

کوک چشمکی به تهیونگ زد
+ نه ، به هر کسی افتخار نمیدم که توصیفش کنم

_ نمیشه به منم افتخار ندی؟

همینطور که داشت ناخن های دستش رو نگاه میکرد یه
+ نه
قاطع به پسر بزرگتر گفت

کوک سمت صندلی هایی که جلوی میز بزرگ تهیونگ چیده شده بود رفت و روی صندلی که دفعه‌ی اول نشسته بود نشست

+ چرا انقدر راحت اسمت رو صدا میزد؟!

تهیونگ که داشت یکی از قرارداد ها رو نگاه میکرد سرش رو بالا آورد گفت

_ کی رو میگی؟؟!

+ کو میران

تهیونگ آهی از کلافگی کشید
_ آهههه..اون مدل اصلی شرکت بود

کوک با چشم های گرد شده نگاهش کرد
+ من به مدل اصلی شرکت گفتم سگ بیرون انداخته شد؟؟؟!!

تهیونگ دستی به پشت گردنش کشید
_ در واقع دلیل اصلی اینکه انقدر راحت صدام میزد اینه که...

+ وایی تهیونگ چرا انقدر کشش میدی؟؟

_ اون دختر داییمه

+ چیییییی؟؟؟؟

تهیونگ لبخندی زد
_ مهم نیست کوک ، در ضمن ازت ممنونم که موهاشو کشیدی نمیدونی چقدر حال داد

کوک که عملا لال شده بود چند بار دهنش رو باز و بسته کرد ولی صدایی ازش در نیومد

تهیونگ داشت به کوک که مثل ماهی که از آب درش آورده بودن دهنش رو باز و بسته میکرد نگاه کرد با لبخند گفت

Boy friend..??Where stories live. Discover now