Part 23 هیونگی

669 91 116
                                    



سرش رو بلند کرد و تو چشمای جیمین نگاه کرد

+ در کل شبیه تهیونگ بود..

جیمین با شیفتگی لب زد

* آهههه چقدر رمانتیک ، یعنی توی بچگیتم از کسی خوشت اومده که شبیه تهیونگ بوده

کوک همینطور که شقیقه‌اش رو با دو انگشت شصت و اشاره‌اش ماساژ میداد با این حرف جیمین سرش رو بلند کرد و با اخمی که از سره مرور خاطرات بین ابروهاش جا خوش کرده بود سری تکان داد

+ مـ..من حس میکنم اون شخص تهیونگ بود

جیمین با چشم های گشاد شده به پسر کوچکتر نگاه کرد

کوک که تقریبا داشت مطمئن میشد اگه تهیونگ رو بچه کنی همون قیافه به دست میاد با خنده‌ی بلند هیونگش ترسیده تو جاش پرید

* وایییی...خیلی..وقت بود انقدر..آههه نخندیده بودم

کوک چشم غره‌ای به جیمین رفت

+ دقیقا کجاش خنده داره..؟ کم مونده بود سکته کنم هیوونگ

* آخه چرت و پرت میگی بعد چشم غره‌ میری که چرا خندیدم...یعنی چی حس میکنم اون شخص تهیونگ بود.؟ دارم مطمئن میشم تو این خونه چیز خورت میکنن

کوک دست به سینه شد

+ میشه بپرسم چرا انقدر مطمئن حرف میزنی پارک جیمین

جیمین هم مثل کوک دست به سینه شد

* اولاً کیم فاکینگ تهیونگ تو پارک منطقه‌‌ی سطح پایین سئول چه غلطی میکنه ثانیاً وقتی تو ده سالت بود پس یعنی تهیونگم پونزده سالش بود و مثل خودت بچه بوده ولی اینی که تو میگی فکر کنم حداقل بیست سالش باشه ثالثاً تهیونگ اونقدر حرومـ...یعنی زرنگ هست که اگه دیده باشه تورو یادش بمونه رابعاً طرف بهش بر خورد رفت بالا بعد تو بجای اینکه دنبال دوست پسرت بری و ازش معذرت خواهی کنی نشستی ور  من برا خودت میبری و میدوزی

‌پسر کوچکتر وقتی یادش اومد مردش ناراحت شد و رفت تو اتاق دستش رو به پیشونیش کوبید

+ اصلا یادم نبود

سریع از جاش بلند شد و پله ها رو دو تا دو تا بالا رفت

پشت در اتاق ایستاد و نفس عمیق کشید تا ضربان قلبش رو درست کنه

دستش رو روی دستگیره گذاشت و آروم در رو باز کرد

+ مرده مـ...

با دیدن صحنه‌ی رو به روش دستش از روی دستگیره لیز خورد

تهیونگ با شنیدن صدای توله خرگوشش سریع پسری که روی پاهاش نشسته بود رو هول داد

_ کـ..کوک

همینطور که اشکاش پهنای‌ صورتش رو خیس میکرد دهنش رو باز کرد و مثل ماهی که تازه به آب رسیده هوا رو بلعید

Boy friend..??Where stories live. Discover now