- سلام پاپاتهیونگ با هایون توی بغلش قدمی جلو اومد
_ سلام جئون
کوک متعجب به تهیونگ بدون گفتن حرفی نگاه کرد
{ بابااااااا
تهیونگ نگاه سردش رو از کوک گرفت و با عشق به پسر کوچولوش که بغل پاپاش بود داد
_ سلام پسرم
رو به کوک گفت
_ نمیخوای بزاری بیام تو..؟
کوک سرفهی تو گلویی کرد و همزمان که در رو بیشتر باز میکرد خودش رو کنار کشید
+ بـ..بیا داخل
با هانول توی بغلش به سختی نشست و یک جفت دمپایی دخترونه با یک جفت دمپایی بزرگ جلوی در گذاشت
بلند شد و کمی هانول رو روی دستش جا به جا کرد
+ اینـ...اینارو بپوش چـ..چون بچه ها کوچـ...کوچیکن نباید زمین کثیف باشه
در دل به خودش بخاطره لکنت نا به جاش ناسزا گفت
تهیونگ سری تکان داد و کفش هاش رو با دمپایی های پشمی عوض کرد
وقتی در باز شد و توله خرگوشش رو با پسرشون دید تنها چیزی که توی ذهنش مدام در حال تکرار بود " از این به بعد دو تا توله خرگوش دارم " بود
هایون رو زمین گذاشت و بدون توجه به کوک پسرش رو بغل کرد
_ پسرکم بابا رو میشناسه..؟
هانول دستاش رو دور گردن پدرش حلقه کرد و محکم بغلش کرد
{ آره..پاپا کوکو راجب بابا بهمون گفته بود
تهیونگ نوازش وار دستش رو روی کمر پسر کوچولوش کشید و به چشمای متاسف توله خرگوشش زل زد
_ که اینطور..
هانول کمی خودش رو عقب کشید و باعث شد تماس چشمیش با کوک قطع بشه
{ میشه دیگه هیچوقت نری بابا..؟
صدای هانول کوچولوش بغض داشت.؟؟؟
صورت کوچک پسرش رو بوسه بارون کرد
_ دیگه هیچوقت ولت نمیکنم پسرکم
به هایون نگاه کرد
_ حداقل نه شما دو تا رو
پسر کوچکتر اگه همین الان یک جای خلوت نمیرفت اشکاش از چشماش جاری میشدن پس..
+ دخترم بابات رو ببر پذیرایی منم الان میام
بدون منتظر جواب موندن به سمت آشپزخونه پا تند کرد
به محض وارد شدن دستش رو روی کانتر گذاشت و نفس نفس زنان سعی کرد خودش رو کنترل کنه
+ آروم باش کوک...آروم باش
کف دستش رو روی قلبش گذاشت و مالش داد
YOU ARE READING
Boy friend..??
Fanfictionجئون جونگ کوک پسری که نقش دوست پسر کیم تهیونگ مدیر شرکت مد "k" رو بازی می کنه . . . هیچکس نمیدونست جونگ کوک پسریه که قابلیت باروری داره حتی خودش... کاپل: تهکوک ژانر: درام ، لیتل کمدی ، اسمات ، امپرگ زمان آپ: حداقل دو پارت در هفته فصل اول : تکمیل شد...