Part 18 بازم ریدی

797 95 40
                                    

❗️ریدرای قشنگم میشه یه لحظه توجه کنید❗️

اول از همه میخوام معذرت خواهی کنم چون بهتون گفته بودن فردا آپ میکنم ولی نکردم
خواستم بگم من آدم بد قولی نیستم و اگه یه حرفی رو بزنم انجام میدم ولی متاسفانه واتپدم بالا نمیومد بخاطره همون رفتم یه فیلتر شکن دیگه خریدم بازم کلیی ازتون معذرت میخوام و ممنون که فیکم رو میخونید

_____________________________________


با بوسه هایی که همه جای صورتش کاشته میشد چشماش رو باز کرد

_ صبح بخیر بان بان

+ صبح بخیر ته

دستش رو روی صورت پسر بزرگتر گذاشت و انگشت شصتش رو نوازش وار روی گونه‌اش کشید

+ ساعت چنده..؟

بوسه‌ای روی خال زیر لب کوک کاشت

_ ساعت یک بعد‌ از ظهره

با یک حرکت کاملا غیر منتظره توی جاش نشست و از درد پایین تنش اخماش توی هم رفت

+ آخخخ...کیم فاکینگ تهیونگ من ساعت دو بعد از ظهر عکسبرداری دارم بعد تو با آرامش بهم میگی ساعت یکِ

تهیونگ دستش رو روی کمر کوک گذاشت و ماساژ داد

_ بانی چرا یهو حرکت میکنی مگه نمیدونی دردت میگیره..بعدم که به تخمم ساعت دو عکسبرداری داری لغوش میکنم ، تو باید استراحت کنی

سرش رو خلاف جهت دید پسر بزرگتر چرخوند و لبخند ریزی روی لب هاش بخاطره توجه معشوقش نشست

سریع خودش رو جمع کرد و با اخم ریزی که نشان دهنده‌ی جدیتش بود به حرف اومد

+ اولاً شرکت جای بچه بازی نیست که بخاطره هر چیز کوچیکی ‌بمونم خونه ثانیاً امروز روز عادی نیست که بتونی لغوش کنی

ابرویی بالا انداخت و با لحن تخسی گفت

_ به قول خودت اولاً همچین چیز کوچیکی هم نبود ، میفهمی که منظورمو..

با مشتی که به شکمش خورد دستش رو به معنای تسلیم بالا آورد

_ باشه باشه گوه خوردم

+  آفرین دیگه نخور چون دفعه‌ی بعد با یک مشت تموم نمیشه..دوماً؟؟

_بیبی ممنون که به فکرمی... دوماً امروز چه روزیه که من نمیتونم به مدل شرکت خودم که از قضا دوست پسرمم هست مرخصی بدم

دستش رو روی پیشونیش کوبید و با چشمایی که تاسف رو جار میزد زیر لب زمزمه کرد

+ نمیفهمم آدمی به خنگی تو چطوری شرکت رو ورشکسته نکرده

تهیونگ که چیزی از زمزمه های پسر کوچکتر نشنیده بود گفت

_ چی.. نشنیدم..؟؟

کوک لبخند مضحکی زد

+ میگم امروز با برند سلین همکاری داریم و قراره یکی از مدل هاشون رو بفرستن تا با هم عکسبرداری کنیم

Boy friend..??Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt