Part 1 : دوست پسرم شو

1.6K 154 13
                                    


یک باره دیگه روی یخچال نوشیدنی ها که رد انگشتای بچه کوچولویی که با
مامانش برای خرید اومده‌ بود رو پاک کرد

آهی از سره خستگی کشید و روی صندلی پشت پیشخوان نشست

+آههه نمیفهمم چرا خودشون برا بچه هاشون نوشیدنی بر نمیدارن که من بدبخت مجبور نشم هزار بار در روز فقط یخچال نوشیدنی هارو تمیز کنم

همینطور داشت با خودش حرف میزد که متوجه ورود شخصی به سوپرمارکت نشد داشت نوتیف های گوشیش رو چک میکرد که چشمش به سر تیتر خبر ها خورد

" کیم تهیونگ رئیس شرکت مد ( k ) با دختر جانگ کارلوس ، جانگ لیا رابطه دارد
طبق عکس هایی که به دست ما رسیده کیم تهیونگ و جانگ لیا دست در دست هم وارد خانه‌ی جانگ کارلوس میشوند
برای تماشای عکس های مربوطه روی لینک زیر کلیک کنید"

گوشیش رو خاموش کرد و روی پیشخوان گذاشت ، دوباره شروع کرد با خودش حرف زدن

+نمیفهمم اصلا مگه این مردک خودش نمیگفت گی تشریف داره پس این چه کوفیه

کمی با ناخن هاش ور رفت و باز هم بی توجه به دو چشمی که بهش زل زده
بودن شروع کرد به بلند حرف زدن با خودش

+معلومه ، کجا دیده شده ادم معروفی گی باشه و بیاد جار بزنه من گی‌ام اونم کی کیم تهیونگ ، هه صد درصد طرف بخاطره اینکه جلب توجه کنه دروغ گفـ
با کوبیده شدن دستی روی پیشخوان حرفش رو قطع کرد و با وحشت از جاش پرید

سرش و بالا اورد که هر کس باعث ترسیدنش شده بود رو به رگبار فحش ببنده، ولی با دیدن چشم هایی که از شدت خشم به قرمزی میزدن و رگ هایی که روی پیشونیش زده بودن بیرون فهمید اونی که قراره به رگبار فحش بسته بشه خودشه

چون فاک اونی که رو به روش وایستاده بود دقیقا همونی بود که داشت در موردش بلند بلند بد میگفت

درسته اونی که رو به روش قرار داشت" کیم تهیونگ" بود

خواست چیزی بگه ولی با انگشتی که روی لب هاش نشست عملا خفه شد

_ هیییسس هیچی نگو اقا خرگوشه
کوک با قرار گرفتن انگشت پسر بزرگتر روی لب هاش تعجب کرد ولی با درک اینکه منظور کیم تهیونگ از اقا خرگوشه خودشه با عصبانیت انگشتش رو از لب هاش جدا کرد

+چییییییی اقا خرگوشههههه تو به چه حقی به من میگی اقا خرگوشه اصلا من کجام شبیه خرگوشـ
این سری با دستی که روی دهنش گرفته شد باز هم حرفش نصفه موند و بعد صدای بم کیم تهیونگ توی گوش هاش پیچید

_ انقدر آسونه وقتی در مورد کسی چیزی نمیدونید در موردش هر حرفی بزنید

با حالت وات دِ فاکی بهش خیره شد‌ و دستش رو از دهنش جدا کرد

+عاااممم اقای محترم دقیقا حرف های مردم چرا باید برا شما اهمیت داشتـ

_ چون بخاطره کصشر هایی که مردم میگن من تا کمر تو گوه گیر کردم

Boy friend..??Donde viven las historias. Descúbrelo ahora