_ هیسس بیا بغلم ، اومدکوک که فهمید منظور تهیونگ از " اومد " رابرتِ سریع خودشو انداخت تو بغل تهیونگ
+ ته ؟
_ جانِ دلم
+ امروز میری شرکت ؟
_ آره فداتشم
کوک لباشو آویزون کرد
+ دلم برات تنگ میشه_ کی گفته قراره تنها برم؟!
رابرت همینطور که داشت قهوه و شیر موز رو روی میز میذاشت به مکالمهی عجیب رئیسش و دوست پسرش گوش میداد
چرا عجیب؟
چون حتی اگه " کیم جونگ اون " رئیس جمهور کرهی شمالی این مدلی حرف میزد انقدر تعجب برانگیز و عجیب نمیشد که کیم تهیونگ داشت با لطافت و لبخند مستطیلی که رو لباش جا خشک کرده بود با دوست پسرش حرف میزد+ منم میام ؟؟!!
_ معلومه عسلم ، تو هم میای
کوک از گردن تهیونگ آویزون شد و گونهی تهیونگ رو بوسید
+ مرسی ته ته
: اهممم
رابرت صداشو صاف کرد تا قبل از اینکه با رفتار های اون دو تا سکته نکرده توجه رئیسش رو به خودش جلب کنه: قربان بگم میز نهار رو بچینن؟
_ نه بیرون غذا خوردیم اما میخوام برا شام یه سفرهی مفصل چیده شده باشه
برگشت سمت کوک و دستش رو دور شونه هاش پیچید و به خودش نزدیکتر کرد
_ کوکی چیزی میخوای برا شام ؟؟
کوک سرش رو به معنای نه به چپ و راست تکون داد
_ میتونی بری
به رابرت گفترابرت تعظیم کرد و از اونجا دور شد
+ تهیونگ
_ بله
+ مطمئنی منم باهات بیام ؟؟ من بخاطره رابرت اونطوری داشتم میگفتم
_ میدونم توله خرگوش ولی اومدنت بهتره باید کم کم همه بشناسنت
+ باشه پس من برم آماده بشم ؟
تهیونگ بی صدا خندید
_ نمیخوای شیر موزتو بخوری؟کوک دستش رو به پیشونیش کوبید
+ به کل عزیز تر از جونمو یادم رفتلیوان بزرگ حاوی شیرموز رو از روی میز برداشت و با چشمهای قلبی بهش نگاه کرد
+ خیلی خوشگلی
با حواس پرتی زیر لب زمزمه کردتهیونگ که زمزمهی کوک رو شنیده بود با صدای بلندی به خنده افتاد
_ وقتی تو شرکت بودیم...منو شیر موز..فرض کن و همینطوری نگاهم کن...اونوقت همه باور میکنن واقعا...عاشقمی
YOU ARE READING
Boy friend..??
Fanfictionجئون جونگ کوک پسری که نقش دوست پسر کیم تهیونگ مدیر شرکت مد "k" رو بازی می کنه . . . هیچکس نمیدونست جونگ کوک پسریه که قابلیت باروری داره حتی خودش... کاپل: تهکوک ژانر: درام ، لیتل کمدی ، اسمات ، امپرگ زمان آپ: حداقل دو پارت در هفته فصل اول : تکمیل شد...