وارد دفترش شد و آهی از سره خستگی کشید: احمقا هیچوقت نمیفهمن حرفای من از حرفای رئیس جمهور مضخرفشون منطقی تره
با دیدن فنجان قهوه روی میزه کارش چشماش از خوشحالی برق زد
: بلاخره یبار یه کار رو بدون گفتن من انجام داد
فنجان رو توی دستاش گرفت و با یک قلوپ نصف محتویات داخلش رو قورت داد
با زنگ خوردن گوشیش آخرین قطره های قهوه رو به داخل دهنش فرستاد و با گذاشتن فنجان روی میز گوشیش رو جایگزین کرد
ابرویی با دیدن مخاطب بالا انداخت و تماس رو وصل کرد
: چه عجب
_ قهوه باب میلتون بود...پدر؟
مرد با تعجب به فنجان خالی روی میز نگاه کرد
: قهوه رو تو فرستاده بودی؟!
با شنیدن قهقهی پسرش پشت گوشی استرسی ناخواسته سراغش اومد
_ آره پدر من فرستاده بودم ؛ نگفتی خوشت اومد.؟
: آره ، واقعا بهش نیاز داشتم
_ خوبه که خوشت اومده...یعنی میدونستم خوشت میاد
مرد با دودلی جواب داد
: ممنونم پسرم
_ اوه نه ؛ واقعا نیاز نیست تشکر کنی حالا میتونی با خیال راحت..
پسر از پشت تلفن پوزخندی زد که برای مرد قابل مشاهده نبود
_ به فاک بری
با تیر کشیدن قلبش دستش رو روی سمت چپ قفسهی سینهاش گذاشت و کمی روی صندلی خم شد
صدای قهقهی پسرش توی اتاق طنین انداخت
_ واقعا فکر کردی بعد از بلایی که سره زندگیم و پسرم آوردی میزارم زنده بمونی..؟!
مرد با تیر کشیدنای مکرر قلبش تونست زمزمهاش رو به گوش پسرش برسونه
: چــه غلـ..طی کردی؟!
_ اوه نگران پسرتی..؟ نگران نباش هیچکس نمیفهمه به دست من کشته شدی پدر عزیزم
آهی کشید و با لحن شرمندهای ادامه داد
_ همه فکر میکنن ایست قلبی کردی
خودش رو روی صندلی چرخ دارش از پشت مانیتور که تصویر زندهی پدرش رو نشون میداد عقب کشید و با صدای خشداری گفت :
_ همه باید بدونن دست درازی به اموال کیم تهیونگ چه عواقبی داره
تمام شدن حرفش مصادف شد با افتادن پیرمرد از روی صندلی...
.
.
.
.+ تهیونگ بیا صبحونه
هانول همینطور که روی صندلی مینشست گفت :
DU LIEST GERADE
Boy friend..??
Fanfictionجئون جونگ کوک پسری که نقش دوست پسر کیم تهیونگ مدیر شرکت مد "k" رو بازی می کنه . . . هیچکس نمیدونست جونگ کوک پسریه که قابلیت باروری داره حتی خودش... کاپل: تهکوک ژانر: درام ، لیتل کمدی ، اسمات ، امپرگ زمان آپ: حداقل دو پارت در هفته فصل اول : تکمیل شد...