Part 45:Taekook

7 1 0
                                    

این پارت دارای اسمات(گی) میباشد اگر میخوایین رد کنین چیزی از دست نمیدین😅🔞
سلنا
همینجوری که تو دستشویی صورتمو آب زدم یاده خوابه عجیب غریبم افتادم.
خوابی اون شبی که جیمین و من با هم بودیم و برایه اولین بار اون حس رو میخواستم.
چقدر به نظرم الان اون حس بی معنی و دور میومد.
بعد از جیمین با هیچ پسری قرار نذاشته بدم و کاری نکرده بودم.
فقط یکبار اونم بخاطر اینکه جونگ کوک میخواست تهیونگ رو سوپرایز کنه اومد پیش منو سختترین سواله ممکنو پرسید گفت چجوری یه بوسه ی عالی‌فرانسوی میشه رفت؟؟
جفتمون نشسته بودیم فیلم هایه یوتیوب رو نگاه میکردیم تا یادش بگیریم سخت بود و فقط یکبار‌ یکبار‌ بار همدیگه امتحانش کردیم و بعد جفتمون عقب کشیدیم.
شبی که جونگ کوک تهیونگ رو سوپرایز‌ کرد شب ولنتاین بودو و من و یونگی‌ هیونگ هوسوک هیونگ امشبو براشون خالی کردیم و تا صبح تو خیابونا چرخیدیم.
فلش بک...
تهیونگ
_میدونی داشتم به این فکر میکردم که شاید ما...
+جونگ کوک زیادی مست کردی بهتره چرت و پرت نگی
_یعنی من چرت و پرت میگم؟؟
+نه کلنی گفتم..
جونگ کوک با بازو های قویش بازو هامو گرفت و به دیوار چسبوندم و گفت:یعنی من واقعا چرت و پرت میگم؟؟
+نه تو هیچوقت چرت و پرت نمیگی..
_آورین.
ازم جدا شد و دوباره سمت بطری مشروب رفت.
قدمام رو تند کردم و بهش رسیدم.
بطری رو از دستش کشیدم و گفتم:دیگه نخور حالت بد میشه.
جونگ کوک با تخسی گفت:حواست نباشه همشو میخورم.
دندونامو رو هم فشردم و بطری رو رویه لبام گذاشتمو وکله باقی مونده ی بطری رو سر کشیدم.
از چیزی که فکر کردم بیشتر بود. این خرگوش کوچولو جنبه ی کمی تو الکل داشت.
سرم گیج رفت و گفتم:بیا نیگا این تقصیر توئه.
جونگ کوک تک خنده ایی کرد و گفت:پس تو ام مستی دیگه.
+آره...
_به هر حال من دیگه میرم میخوابم.
+باشه.
جونگ کوک بدونه هیچ حرفه دیگه ایی به سمته اتاق خواب رفت.
نمیدونم چه نیرویی و از کجا وادارم کردم دنبالش برم.
وقتی وارد اتاق شدم لباس راحتی پوشیده بود.
رویه تخت نشستم و سرمو پائین انداختم.
دستی تویه موهام کشیده شد که باعث شد به صاحبه اون دست نگاه کنم.
وقتی سرمو بالا آوردم جونگ کوک خیلی آروم و بدونه هیچ حرفی رویه پام نشست بغلم کرد و سرشو تویه گردنم فرو برد.
خوردنه نفس داغش به گردنم داشت هر لحظه ضربان قلبمو بالا میبرد.
آروم دستمو به پهلوش کشیدم.
نفسه داغه دیگه ایی به گردنم زد که باعث شد صدایه آرومی ازم شنیده بشه.
آروم سرشو تکون داد و ترقومو بوسید.
اه آرومی گفتم و بینیمو تویه موهاش فرو بردم.
_هیونگ..
+جونم؟؟
نمیدونم این کلمه یکهو از کجا در اومد.
_میشه...
+چیشده؟؟
_یعنی..
حرفشو نمیزد میتونستم حدس بزنم به چی فکر میکنه ولی با عقل جور در نمیومد.
آخه ما از دو قبیله ی مختلف‌گرگینه و خونآشام و جفتمون مذکر بودیم.
_هیونگ..
+بله؟؟
_نمیدونم چجوری بگم...
+چیرو چجوری بگی؟؟
_هیونگ من...
+چیزی شده؟؟
_هیونگ چشماتو ببند.
چشمامو بستم منتظره سوپرایزه جونگ کوک موندم.
تا اومدم ببینم چه خبری شده جونگ کوک نفسمو با بوسه ی فرانسویه خاصی گرفت.
این پسر...
نگاهی به چشمایه بادومیش انداختم و دیدم که چقدر نگرانه شاید ترسیده من نگران یا اذیت بشم؟؟
تتها چیزی که من ازش نگران و اذیت شدم کم بودنه تایمه اون کیس فرانسوی بود.
چونشو گرفتم و آروم بوسیدمش.
چشماشو بست و بهم نزدیک تر شد.
دستشو آروم تویه موهام فرو کرد که باعث شد بی اختیار گاز آرومی از لبه پائینش بگیرم.
شیرین بود شیرین تر از شیرینی هایه دنیا.
گازی محکم از لب پائینم گرفت.
آخی گفتم.
سرشو پائینتر برد و گردنو بوسید.
طاقتم تموم شده بود دستمو زیر پیرهنش بردم و آروم پشتش کشیدم که باعث شد نفسش سنگین تر بشه.
از زیر رونش گرفتم و بلندش کردم و چرخیدم و رویه تخت گذاشتمش.
روش خیمه زدم و لبهاشو بین لبام قفل کردم.
مچ دستاشو گرفتم و بالایه سرش بردم و درست موقعی که حس کردم دیگه راهه فراری نداره زبونشو رویه لبهام کشید و رون پاشو بین پاهام حس کردم.
بهش نگاه کردم تویه نور کمه اتاق نیخشنده رضایتش از کاری که کرده بود معلوم بود.
+پس اینجوری میخوای بازی کنی خرگوش کوچولو.
آروم کنار گوشم گفت:چجوری بازی میکنم؟؟
نفسمو بیرون دادم و گردنشو بوسیدم.
بالاخره آه غلیظی کشید و رونشو رویه عضوم تکون میداد.
یه خرگوش کوچولویه عجول.
گردنشو بوسیدم و اونقدر شیرین بود که زبونمو از گردنش تا ترقوش کشیدم نفسشو حبس کرده بود.
دکمه هایه پیرهنشو باز کردم و زبونمو بین دو سینه ها کشیدم.
سرشو به تخت فشار داد که باعث شد تنش بالاتر بیاد.
درست موقعی که انتظارشو نداشت میک صدا داری به نوک سینش زدم که باعث شد ناله ی عمیقی بکنه.
مشغوله میک زدنه سینش شدم و با دستش نوک سینه ی دیگشو سفت کردم.
ناخوناشو پشتم میکشید و پشت سر هم ناله میکرد.
سراغ نوک سینه ی دیگش رفتم.
تکون میخورد که از زیر دستم فرار کنه ولی گاز آرومی از نوک سینش گرفتم که بفهمه دیگه اسیره منه.
آروم پائین تر رفتم.
دیگه فقط صدای ناله هاشو میشنیدم.
بالایه نافشو بوسیدم که باعث شد تکونی بخوره و بیشتر ناله کنه.
دکمه هایه شلوارشو باز کردم و شلوارشو پائین کشیدم.
عضوش کاملا برجسته شده بود و از چیزی که از یه خرگوش کوچولو بر میومد بزرگتر بود.
زیر چشمی نگاه کردم و دست راستمو رویه عضوش کشیدم.
ناله ی بزرگی کرد و خودشو بالا کشید.
با نفس نفس میگفت:نه...نه...این.دیگه..ترسناکه..
آروم بهش نزدیک شدم و گفتم:کجاست ترسناکه خرگوش کوچولو؟؟
+اینکه...بخوای...حسش کنی.
_اگه تو نخوای کاری نمیکنم ولی...
نزدیک گوشش شدم و آروم گفتم:ولی مجبورم کاری که شروع کردمو تمومش کنم.
دسته راستمو رویه عضوش کشیدم و ناله هاش کناره گوشم شروع شد.
آروم دستمو زیر شرتش بردم و عضوشو تویه دستم گرفتم.
ناله بلندی کرد و ناخون هاشو رویه پوستم کشید.
گردنشو باسیدم و آروم دستمو رویه عضوش حرکت دادم.
+آه..تهیونگ...
اولین باری بود که منو به اسمم صدا زد.
_جونم؟؟
+من...من...میخوامت..
_تو منو داری.
+نه...درونم..
با حرکت دستم رویه عضوش نفس نفس میزد که دستشو رویه عضوم گذاشت.
بی اختیار آهی کنار گوشش کشیدم.
جونگ کوک دستشو رویه کله عضوه راست شدم کشید.
+تهیونگ...لطفا..
_راه..برگشتی..نداری جوجه.
+میدونم...
_پس؟؟
+...این خرگوش‌....کوچولو...رو.....ماله....خودت...کن..
_با کمال میل..
تیشرتمو در اوردم و گاز آرومی ار نوک سینش گرفتم.
رویه دو زانوم ایستادم و کمربندمو باز کردم شلوارمو در آوردمو و یه طرف انداختم.
جونگ کوک به کله بدنم نگاهی انداخت و لب پائینشو گاز گرفت.
آروم رویه عضوش زدم که ناله ایی کرد.
آروم گفتم:خودت تحریک آمیز هستی دیگه تحریک آمیز نگاهم نکن.
جونگ کوک نیشخن ی زد و گفت:خو دروغ که نمیتونم بگم.
زیر روناشو گرفتم و زیر خودم کشیدمش.
قویتر از قبل لباشو بوسیدم و همونطور که میتونست جواب میداد.
عضوم به عضوش خورد که نفسه جفتمون تموم شد.
لبام رو بوسید و آرم شرتمو در میاورد و دستشو به کلاهکه عضوم کشید که باعث شد نفس نفس بزنم.
شرتشو پائین کشیدم و دستمو به ورودیش کشیدم.
نفسش گرفت و زیر بدنم لرزید.
نزدیکش شدم و گوششو میک زدم که باعث میشد تکون بخوره و چشماشو ببنده.
وقتی چشماشو بست با دستم لوبی رو باز کردم و آروم رویه ورودیش ریختم.
نفسش گرفته بود و دستاشو دور گردنم حلقه کرد.
انگشتامو رویه ورودیش کشیدم و کلشو به لوب آغشته کردم که باعث میشد ناله هایه مختلفی بکنه.
یک انگشتمو واردش کردم ناله هایه بلندی کرد.
از چیزی که فکر میگردم تنگتر بود.
انگشته دوممو واردش کردم ناله ی بلندی کرد و سوراخشو دوره انگشتام منقبض میکرد.
انگشته سوممو که وارد کردم آخی گفت و ناله کرد.
آروم انگشتامو تکون دادم پشت سره هم نامه میکرد.
انگشتامو در اوردم و عضومو به ورودیش کشیدم.
خیس غرق شده بود و بدنش براق تر از همیشه بود.
کلاهکه عضومو داخلش کردم که ناله ی بلندی کرو و کمرشو ره به بالا قوس داد.
همین کارش باعث شد تا دیوونه بشم و کله عضومو تویه سوراخش فرو بردم.
آههه خیلی بلندی کشید و قطره اشکی از گوشه ی چشمم دوید.
تکونی نخوردم.
سوراخه لعنتیش اونقدر تنگ بود که میدونستم در لحظه میتونم پارش کنم.
دستمو رویه عضوش کشیدم که ناله میکرد.
+تهیونگ...
_جونم؟؟
+لطفا.....ارضام..کن..
روش خم شدم و به گوشش میکی زدم.
عضومو آروم بیرون آوردم و دوباره داخلش کردم که ناله ی بلندی کرد.
آروم عضومو حرکت دادم که با هر ضربه آه میکشید.
ضربه هامو سریعتر کردم ناله هاش تندتر شد.
نقطه ی جی رو پیدا کردم و دو سه بار بهش ضربه زدم که ناله هاش بلند تر از حدش شد.
ضربه ی آخرو که به نقطه ی جی زدم ناله ی بلندی کرد و رویه شکمش ارضا شد.
از لرزشی که موقع ارضا شدن داشن و سوراخشو منقبض میکرد با آه غلیظی توش خالی شدم.
عضومو بیرون کشیدم و رویه بدنش افتادم.
بغلش کردم و گردنشو بوسیدم و گفتم:خیلی خرگوش کوچولویه بدی هستی.
جونگ کوک خندید و گفت:بالاخره از راه بدرت کردم.
خودمو بالا کشیدم و تویه اون چشمایه پر از شرارتش نگاه کردم و گفتم:دیگه نمیتونی از دستم فرار کنی.
و آروم خم شدم و لباشو بوسیدم و گفتم:دوست دارم خرگوش کوچولو.
جونگ کوک ادایه فکر کردن در آورد و گفت:فکر کنم منم دوست دارم خرس قهوه ایی.
خنده ایی کردم و دوباره بوسیدمش و کنارش رویه تخت افتادم.
بهم نزدیک شد و سرشو تویه سینم فرو برد.
پتو رو روش کشیدم و گفت:تازه درده اصلیش فرداست.
+من خونآشامم تهیونگ یادت رفته؟؟
_شت اگه یادم نرفته بود جرت میدادم.
+خیلی بدی.
_آره من بدم.
خندید.
پیشونیشو بوسیدم و زودتر از اونکه بفهمم خوابم برد.
پایان فلش بک...
***

Black SwanWhere stories live. Discover now