قسمت نود و نهم
چشمهاش رو باز کرد و نگاهی به فضای نیمه تاریک اتاق انداخت. حس میکرد به اندازهی کافی خوابیده ولی فضا برای صبح بودن، زیادی تاریک بود. آروم بدنش رو از بین دستهای چان آزاد کرد و روی تخت نشست. دستی به موهاش کشید و از روی تخت بلند شد. پاهای کوچیکش رو توی دمپایی رو فرشیهای سفیدش فرو برد و به سمت پنجره راه افتاد. پردهی سفید رنگ رو کنار زد و تونست متوجه دلیل تاریکی بیش از حد اتاق بشه...
-داره برف میاد...
لبخند بزرگی ناخودآگاه روی لبهاش نشست...
از وقتی با چان آشنا شده بود، برف واسش خوش یمن بود و هر بار که زمین رو سفید پوش میکرد، باعث میشد فلیکس از یه پسر متمدن، به یه زن سن بالای خرافاتی تبدیل بشه که به نظرش بارش برف باعث خوش شانسیش میشه!
فلیکس هر چقدر هم سعی میکرد این قضیه رو مخفی کنه، نمیتونست از این موضوع که جدیدا عاشق برف شده، چشم پوشی کنه.
نگاهش رو از زمین سفید پوش و ابرهای ضخیم توی آسمون گرفت و به سمت تخت برگشت. نگاهی به ساعت انداخت و با دیدن عدد9، متوجه شد بیشتر از همیشه خوابیده و احتمالا پدر چان بدون صبحونه رفته مجتمع.
بیسر و صدا از اتاق بیرون رفت تا به چان وقت بیشتری برای خوابیدن بده. وارد آشپزخونه شد و قهوه ساز رو روشن کرد. کره رو از یخچال بیرون کشید و روی نونهای تستشون کره مالید. شیشهی عسل رو هم کنار وسایل روی میز گذاشت و ماگ خودش و چان رو روبروی قهوه ساز گذاشت. بعد از دم اومدن قهوه، مشغول پر کردن ماگها شد که حس کرد از پشت توی آغوش همیشه گرم چان فرو رفته.
-کریسمس مبارک.
چان همونطور که صورتش رو توی گردنش فرو برده بود، زمزمه کرد و فلیکس با یه لبخند خوشحال، جواب داد:
-کریسمس تو هم مبارک چان.
چان با صدای آرومی گفت:
-باید بیشتر میخوابیدی. من هنوز خوابم میاد.
فلیکس قهوه ساز رو خاموش کرد و به سمت چان برگشت. انگشتهاش رو زیر چشمهای پف کردهی چان کشید و گفت:
-میخواستم بذارم بیشتر بخوابی ولی خودت زود بلند شدی.
چان دوباره بغلش کرد و مثل یه گربهی لوس بهش چسبید.
-وقتی توی بغلم نیستی، نمیتونم بخوابم. همش حس میکنم یه چیزی کمه.
فلیکس صورت چان رو قاب گرفت و خندید.
-اوه...دوست پسرم شرطی شده؟
چان با چشمهای نیمه باز تند تند سر تکون داد و فلیکس رو به خنده انداخت. دوباره به چان نگاه کرد و لبهاش رو کوتاه بوسید.
YOU ARE READING
Snowy Wish
Fanfiction¦𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: ChanLix, BinSung, ChangLix ¦𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: Romance, Smut, Drama ¦𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: mahi01 ¦𝑹𝒆𝒏𝒅𝒊𝒕𝒊𝒐𝒏: Selene ¦𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍:@straykidsbl -نونا. با عقلت تصمیم نگیر. زندگیت...آیندهات رو خراب نکن. اولیویا تلخندی زد و از جیسونگ فاص...