Part 29

58 8 4
                                        

قسمتی از پارت دیشب هست، چون می‌خوام همون رو ادامه بدم، پس بزن بریم
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱

لب های تب دارشون روی هم چفت شد، قلب هاشون سرعت بیشتری برای خون پمپاژ کردن گرفته بودن.
تهیونگ پنج سال برای این لحظه صبر کرده بود، پنج سال تمام برای دوباره رسیدن بهش تلاش کرده بود، هنوز هم فاصله براشون زیاد بود اما قول میداد برای این رابطه تلاش کنه، قول میداد که بهتر بشه، قول میداد که این لب ها رو بهتر بوسه بزنه، قول میداد با ملایمت بیشتری باهاش رفتار کنه، قول میداد که نازش رو بکشه، قول میداد که خوب باشه.

لبهای تب دارش رو تکون داد و اولین بوسه رو به لبهای بی رنگ دختر زد، بی عجله و آهسته، مزه اش رو چشید، مزه عشقی که چیزی جز خاکسترش باقی نبود و الان دوباره آتشش زبانه می‌کشید.
انگشتان دختر راهشون رو به میون موهای تازه رنگ شده پسر کشیدند، خجالت رو بوسید و کنار گذاشت، به پشت سر پسر فشار وارد کرد تا بیشتر به سمتش متمایل بشه، بوسه بعدی رو دختر روی لب های بالم زده شده پسر گذاشت.
نمی‌خواست وسط بوسه بخنده و خرابش کنه،  مسئله از نظر خودش خنده دار این بود که جونگمین توی کیفش نه رژ داشت نه بالم لب، اما تهیونگ لباش مزه بالم لب توت فرنگی برند لابلو رو میدادن، ناچار میون بوسه لب هاش به لبخندی کش اومد، اما این مانع بوسیدن لبهاش توسط تهیونگ نشد، تهیونگ خیلی وقت بود که رویای دوباره بوسیدن این لبها رو داشت، خیلی وقت بود که رویای قاب کردن صورت دختر با دو تا دستاش رو میدید، خیلی وقت بود که دلش انرژی زیبای بودن با جونگمین رو میخواست.

دست راستش گستاخانه از روی گونه دختر راهش رو به سمت گردن باریکش کشید و جایی پشت گردن دختر متوقف شد، صدای پخش ماشین بکگراند صدای بوسه شلخته شون شده بود، آهنگ
Apocalypse by cigarettes after sex
ولی شده بود، تهیونگ لحظه ای حواسش پرت لیریک آهنگ شده بود که می‌گفت:

Your lips my lips, apocalypse.

لب تو روی لب من، آخرالزمان.

حتی آهنگ هم با بوسه شون هارمونی داشت، میتونست این اتفاق رو یک همزمانی مثبت بگیره، یک نشانه از حمایت جهان برای این رابطه، یک تایید از سمت جهان.

دختر بوسه ای به لب بالایی مرد زد، چقدر تشنه این بوسه بوده و از خودش محرومش کرده، چقدر عطش لمس سر انگشتان مرد روی پوستش رو داشته و خبر نداشته، چقدر منتظر پارتنری بوده که مثل تهیونگ بهش عشق بده، چقدر منتظر کسی بوده که اینطور ببوستش، چقدر خودش رو از اون مرد، از اون رابطه دریغ کرده.

دختر که احساس تنگی نفس بهش دست داده بود، به آرومی لب هاش رو از مرد دزدید، پیشونیش رو به پیشونی مرد تکیه داد، هوای ماشین خفه کننده شده بود:
ته... بریم؟

تهیونگ بدون ترک کردن دستاش از روی بدن دختر، بوسه ای روی پیشونیش نشوند:
هر چی شما بگی.

و کنار گوش دختر نجوا کرد:
ممنونم بابت بوسه، هر چی شما بگی، هر جا بخوای بری می‌برمت.
و سپس دستانش دختر رو ترک کرد، دختر خجالت زده، لب هاش رو توی دهانش کشید و تره ای از موهاش رو پشت گوشش انداخت.

تهیونگ شرم دختر رو نادیده گرفت، دوست نداشت کنارش خجالتی بشه با اینکه خجالت کشیدنش هم خیلی کیوت بود‌.
از ماشین پیاده شد، درب رو برای دختر باز کرد و دستش رو به سمتش گرفت:
لیدی پیاده نمیشن؟

دختر پاهاش رو بیرون گذاشت، کف کفشش هنوز خیس بود، از ماشین پا به بیرون گذاشت و دست دور بازوی مرد حلقه کرد.
تهیونگ با احساس خیسی و سرمایی که از آستین دختر گرفت، پرسید:
فکر کنم همه لباسهات خیس و نمناکن، اگه اجازه بدی برای معشوقه ام یه لباس زیبا بخرم؟

دختر لبخندی زد، اولین قدم رو برداشت و تهیونگ رو به دنبال خودش کشید:
چرا که نه، برام اکسسوری های مناسبش هم باید بخری.

تهیونگ لبخند مستطیلی زیبایی به چهره دختر پاشید:
صد البته که میخرم، کل فروشگاه رو برات میخرم، شما فقط لب تر کن.

🌱🌱🌱🌱🌱🌱
اینم ادامه پارت دیشب، بوس به همگی، حمایت با ووت و کامنت فراموش نشه، ستاره ام رو نارنجی کنید دوستان❤️

The Start-up Where stories live. Discover now