سلام بچه ها، خوبین؟
بابت اینکه پنج شنبه آپ نکردم عذرخواهی میکنم، حتماً جبرانی میکنم این هفته، بریم برای پارت جدید.
حمایت با ووت و کامنت هم یادتون نره ❤️
::
::
::
::نگاهش به جاده دوخته شده بود، دست سرکشش جای جای رون پای دختر رو فتح میکرد،درحالیکه پخش ماشین رو با دکمه های روی فرمون روشن میکرد، پرسید:
بریم خونه ام ؟ یا برسونمت خونه ات؟
دختر دستش رو روی دست تهیونگ گذاشت:
خونه خودت.پشت چراغ قرمز ترمز گرفت، نگاهش رو به چشمان دختر دوخت، لبخند منحرفانه ای زد:
اگه کار دست هردمون دادم چی؟
دختر نگاهش رو از تهیونگ گرفت و به کف ماشین داد، سعی کرد بالا رفتن دمای بدنش بخاطر خجالت رو کنترل کنه:
مشکلش چیه؟تهیونگ نتونست جلوی شکل گرفتن پوزخندش رو بگیره:
جان؟ خانم راضی شدن؟دختر از خجالت میخواست خودش رو از طریق شیشه ماشین به خیابون پرت کنه، اما تنها کاری که ازش ساخته بود، این بود که صورتش رو پشت دستاش پنهان کرد:
تههههه...یکم ملاحظه کننننننن!با سبز شدن چراغ راهنمایی، دنده رو عوض کرد و راه افتاد، در حالیکه نگاهش بین خطوط سفید جاده و صورت سرخ شده دختر رد و بدل میشد، جواب داد:
ملاحظه؟
تا وقتی این شکلی، انقدر زیبا و فریبنده کنارم نشستی ازم انتظار ملاحظه نداشته باش.دختر با لحن خجالتیش غرغر کرد:
اصن منو ببر خونه خودم، نخواستم.تهیونگ درحالیکه سرعتش بیشتر هم میشد، و لحظه ای پاش از روی پدال گاز کنار نمیرفت، تک خندی زد:
دیگه دیره، دل اسیره.
دختر نگاهش رو به پنجره ماشین داد:
ته...فقط دلم میخواست کنارت شب زنده داری کنم بعد از سالها، دوست داشتم کنارت یه فیلم ببینم، باهم بخندیم، شوخی کنیم، لحظه ها و خاطرات قشنگ ثبت کنیم، برقصیم، کتاب بخونیم، ظرف بشوریم، همو بغل کنیم؛ از کارم تعریف کنم، از کارت تعریف کنی، آشپزی کنیم، باهم ورزش کنی..تهیونگ بین حرفش پرید و اجازه ادامه دادن رو به دختر نداد:
باهم زندگی کنیم.دختر هومی کشید، تهیونگ ادامه داد:
یه خونه مشترک بگیریم یا با خونه من راحتی؟دختر سعی کرد خنده از سر حرصش رو کنترل کنه و تن صداش رو بالا نبره:
ته! تو داری ازدواج میکنی! حواست هست که چی داری میگی؟تهیونگ درحالیکه دستش به فرمون بود، گفت:
کی گفته حتماً باهاش ازدواج میکنم؟ هوم؟دختر گیج شده ابرویی بالا انداخت:
یعنی چی؟ قرار نیست باهاش ازدواج کنی؟

YOU ARE READING
The Start-up
Fanfiction✒️Genre: [boyXgirl] [business] [slice of life] [happy end] ✍️ Writer : Teddima + بیزنس خودمون؟ مسخره اس! تو دختر خیال بافی بیش نیستی، از رویا بیا بیرون جونگمین! بیزنس کار هر کسی نیست، فکر نکن که همین الان بازار منتظره که تو بیزنس ران کنی و بهت خو...