تهیونگ گوشیش رو از جیبش بیرون کشید، وارد بالکن شد و نخ سیگاری بین لباش گذاشت، برای جونگمین تایپ کرد:
واو همین چند دقیقه پیش یه مدیر به شدت با جذبه و قدرتمند دیدم.
جونگمین بعد از نشستن توی ماشین، با لرزش جیبش، گوشیش رو بیرون کشید، نتونست لبخندی که حین خوندن پیام تهیونگ روی لبش شکل گرفته بود رو نادیده بگیره، جواب داد:
حدس بزن چی؟تهیونگ پکی به سیگارش زد، یک دستی تایپ کرد:
چی؟جونگمین کمربندش رو بست و تایپ کرد:
امروز منم یه مدیر دیدم که نزدیک بود بخاطر یه پیشنهاد منو قورت بده.تهیونگ تک خندی زد، خاکستر سیگارش رو تکوند و دوباره سیگار رو بین لبهاش گذاشت:
اما حداقل سلیقه مدیر سا رو میدونست، خودش مزیت بود، نبود؟جونگمین تایید کرد:
😊هوم.تهیونگ پیام داد:
امشب میام دنبالت بریم پیست اسکی، خوبه؟جونگمین متعجب شد، پیست اسکی؟! منظورش پاتیناژ بود؟ تایپ کرد:
منظورت پاتیناژه؟تهیونگ نوشت:
دقیقاً 👌.جونگمین تند تایپ کرد:
پایه ام، خیلی وقته پاتیناژ نرفتم.تهیونگ نوشت:
ساعت هفت شب دم در شرکتت منتظرم.جونگمین تایید کرد:
باشه.گوشیش رو بست و به کیفش برگردوند، رو به جیسو پرسید:
این همه استرس و اضطراب توی یه جلسه عادی برای چی بود؟
جیسو بدون برداشتن تمرکزش از روی مسیر، جواب داد:
مکالمه قبل از جلسه مون.
جونگمین سری تکون داد:
حق دارم جیسو، همه کارمندای من حق اینو دارن که روزی دو ساعت رو استراحت کنن، تو هم میتونی، ولی اینکه خارج از اتاق استراحت، روی میزت میخوابی برام غیرقابل قبوله، تو داری به وجه من هم صدمه میزنی.جیسو لبش رو بهم فشار داد:
من...من فقط از خستگی خوابم برد، ببخشید.جونگمین پا روی پا انداخت:
کیم جیسو، اگه این کارت، فقط یه روز بود، برام قابل تحمل بود، اما اینکه هر روز روی میزت میخوابی قشنگ نیست، میتونی بری توی اتاق استراحت بخوابی، من میتونستم همین حرفا رو توی اتاق کارم بهت بزنم، اما نمیخواستم به وجه ات صدمه بزنم، نمیخواستم مدیر پارک متوجه بحثمون بشه.جیسو سعی کرد گریه نکنه:
آخه...آخه...جونگمین هومی کشید، دست روی بازوی جیسو گذاشت:
عزیزم...من تو رو همون همکلاسیم میبینم، نمیخوام بهت سختگیری کنم، نمیخوام جاهای دیگه کار کنی، چون واقعاً به فکرتم، زیادی داری از جسمت کار میکشی، یا از شرکت های دیگه استعفا میدی یا میرم به عنوان شکستن قانون محرمانگی ازت شکایت میکنم که نتونی جای دیگه ای هم کار کنی.

YOU ARE READING
The Start-up
Fanfiction✒️Genre: [boyXgirl] [business] [slice of life] [happy end] ✍️ Writer : Teddima + بیزنس خودمون؟ مسخره اس! تو دختر خیال بافی بیش نیستی، از رویا بیا بیرون جونگمین! بیزنس کار هر کسی نیست، فکر نکن که همین الان بازار منتظره که تو بیزنس ران کنی و بهت خو...