زين :
دستشو برد سمت شكمم و سعى كرد جاى كمربندمو پيدا كنهبازش كرد و شلوارمو آزاد كرد
من خيلى وقته كه دلم براى رابطمونم تنگ شده !
من تورو دارم !
اين نه خوابه كه رويا ببينم !
نه توهمه كه بخاطر مست بودنم باشه !
اين تويى ليام !
تو پيش منى!
تو دوباره مال من شدى!دستم رفت سمت كمربندش و بعد از چند ثانيه شلوارش پايين تخت پرت شد
انگشتاشو روى كمرم ميكشيد و قلقلكم ميداد
روى گردنم بوسه هاى خيس ميذاشت و گاز ميگرفت
نفساى نامنظمش ديوونم ميكنه !
خم شدم و لباشو به دندون كشيدم
همينطور كه با لب پايينش بازى ميكردم لبخند ميزددستاشو دور كمرم حلقه كرد و منو به خودش چسبوند
بوسه هامون هر لحظه عميق تر ميشد !
زبونشو وارد دهنم ميكرد و اجازه نفس كشيدنو بهم نميدادسعى كرد شلوارمو از بدنم بكنه كه كمكش كردم
انقدر نزديكى به ليام تپش قلبمو هزار برابر كرده بود !
سيب گلوشو پراز بوسه هاى خيس كردمو كم كم بوسه هام سمت قفسه سينش رفت
وسط سينشو با لبام قلقلك دادم و بعدم نوك سينه هاشو با زبونم حساس كردم و گاز گرفتبوسه هام آروم بود
اين داشت اونو ميكشت و نفس كشيدنو براش سخت كرده بود !
رفتم سمت سيكس پكاش كه شروع كرد به ناله كردن
اين صداها منو ديوونه وار تحريك ميكنن !
بوسه هام تند شد و گاهى پوستشو گاز ميگرفتم
ليام نفس نفس ميزد و هرلحظه ناله هاش بلند تر ميشدن
رفتم پايين تر و به سكس لاينش رسيدم
شروع كردم به ليسيدنشلعنتى !!! تو دارى با ناله هات روانيم ميكنى !
-من دارم كم تحمل ميشم بيب
-منم ... آآ..آه ..منم ....همينطورلبامو از روى شكمش برداشتم و دستمو روى باكسرش كشيدم
اون كاملا برامده شده بود
ليامو از روى باكسرش با دستم گرفتم و چند بار دستمو عقب و جلو بردمليام دستشو تو موهام كرده بود و چشماشو بسته بود
شروع كردم به ماليدن اون
-اون لعنتيو درش بيار ! تو ميخواى منو بكشى زين ؟
-پس خودتو برام رها كردى ...با دستم يكم فشارش دادم و ليام با يه ناله فوق العاده سكسى باعث شد يه سرى حرفايى كه تو سرم بودو به زبون بيارم
YOU ARE READING
You And I ◦ZIAM◦completed
Fanfiction|همه احساس من توی تو خلاصه میشه و منم احساسمو زندگی میکنم|