Chapter 36

2.9K 250 57
                                    

زين :
دستمو توى موهام كردم و از شدت ضعف چشمامو بستم

-اون خيلى سرده
اينو گفتم ازش خواستم بيشتر از اين لوب يَخو بهم نماله

دستشو روم گذاشت و شروع كرد به بالا و پايين كردن دستش

يه چيز لعنتى اون پايين سفت شده و وقتى دستشو روى اون حركت ميده ...

حركتشو تند كرد و كم كم داغ شدم

نفس نفس ميزدم و ناله هام داشت بلند ميشد

-فااااك فاااك ...
تقريبا به جيغ زدن رسيد

هر لحظه تندتر ...
نفسم تو سينم حبس شده بود

روى دستش اومدم

بالا اومد و كنارم خوابيد

ليام منو تو دستش گرفت و آروم ماليد

پهلومو گرفت و منو به خودش نزديك كرد

دست آزاد ديگشو روى كمرم ميكشيد و من قلقلكم ميومد

ناخوداگاه يه لبخند روى لبم نشست

سرشو برد توى گردنم و يه نفس صدار دار كشيد

-چطور ميشه وقتى انقدر جذابى جلوى خودمو بگيرم و نبوسمت ؟
گفت و زير چونمو پر از بوسه كرد

خمار اين بوسه هاى عاشقانش شده بودم كه حس كردن انگشتش روى خودم باعث شد يكم بلرزم

داشت كم كم وارد ميشد ولى اينكارو خيلى آروم انجام ميداد

فقط انگشتشو نزديكم ميكرد و اين داشت منو ديوونه ميكرد

-ليام.. اينو انجام بده ... من دارم ديوونه ميشم

انگشتو كامل وارد كرد و آروم آروم عقب و جلو برد

صورتشتو تو گردنم فرو برد لاله گوشمه بوسيد

نفساى نامنظمم و تكون خوردن غير اراديم اونو ديوونه وار تحريك ميكرد

-من ناله هاتو ميخوام بيب
رو گردنم زمزمه كرد

حركت دستشو خيلى تند كرده و بود و ناله هاى من ناخوداگاه دوباره شروع شد

-خودتو بهم بده ليام ... من تورو ميخوام ددى
-هرچى تو بخواى عشقم

صورتشو با دستام گرفتم و بوسيدمش

همينطور كه لبام رو لباش بود وارد شدن يه چيزى رو توى خودم احساس كردم

از درد لباشو گاز گرفتم و ناخونامو توى كتفش فروكردم

ليام لباشو عقب نبرد .. برعكس حالا اين به يه بوسه فرانسوى تبديل شده بود

خودشو كامل داخل كرد

روى لباش جيغ خفيفى كشيدم
نفس نفس ميزدم و اونم مادام بهم حرفاى شيرين ميزد

You And I ◦ZIAM◦completedTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang