19-تو اینجا چیکار میکنی؟

275 41 30
                                    

طراحی اتاق طبق معمول خیلی شیک و بزرگ بود یه تخت کشویی داخل اتاق بود یه کمد بزرگ و چند تا صندلی گهواره مانند ..رنگ وسایل ترکیبی از آبی و سفید بود البته آبی آسمونی نه ..آبی نفتی بود

تخت رو کشیدم بیرون و روش لم دادم به این چند روز فکر میکردم اول خیلی آتیشی و تند بودم ...بعد که به هولمز رفتم همش در حال بد و بیراه گفتن به هری بودم ..وقتی به ووستر برگشتم برای آخرین دیدار با خانواده دو دل بودم و وقتی به لندن اومدم تازه فهمیدم چقدر حماقت کردم و اینکه من اینقدر سردرگم بودم که نمیدونستم چیکار کنم

من حتی نمیدونم چجوری باید انتقام بگیرم و چرا باید از هری انتقام بگیرم ؟
چرا پدر عوضیش باید راست راست بگرده و من اینجا هریو مجازات کنم ..من فقط میتونم انتقاممو از هری بگیرم چون جرئت روبرو شدن با دز رو ندارم

به خودم نهیب زدم ..من یه تصمیمی رو گرفتم و باید عملیش کنم ..نباید احساساتمو وارد این جریانات کنم سعی کردم تمام چیزای بد مربوط به هریو ببینم تمام رابطه هاشو ..تمام دلایی که شکسته رو ..تمام خیانت هاشو ..تمامشو دیدم وقتی موزیک ویدیو ((میدونستم دردسر سازی)) از تیلور رو دیدم با خودم فکر کردم هری واقعا اینجوریه ..اون سخنور خوبیه ..اون با لبخندش آدمو جذب میکنه اون بامزه اس ..اما وقتی که حس کرد داری بیش از حد بهش نزدیک میشی تو رو دور میکنه و مدام از این میگه که چقدر تنهاست

من دلیل هیچکدوم از کاراشو نمیفهمیدم ..سعی هم نمیکنم بفهمم ..دیگه برام مهم نیست ..اون در واقع یه پسر دختر بازه که شکستن دل دخترا براش اهمیتی نداره چرا شکستن دل اون برای من باید اهمیت داشته باشه؟

با خودم حسابی درگیر بودم که گوشیم زنگ خورد آویانا بود ..چند روزی ازش خبر نداشتم پس حسابی دلم براش تنگ شده بود گوشی رو جواب دادم
-هی گرل معلوم هست کجایی؟من جرئت نمیکردم بهت زنگ بزنم چون نمیدونستم میتونی بهم جواب بدی یا نه وضعیت الان چطوره ؟

-سلام آوی
-اوه ببخشید سلام
خندیدم و گفتم:وضعیت خوبه ..این استایلز داره سعی میکنه مخ منو بزنه اما من وا نمیدم
-واقعا؟
-واقعا
-واقعا؟
با یادآوری رمز بین خودمو هری بهش گفتم :چرا اینقدر واقعا واقعا میکنی ؟
-اوه خب خیلی هیجان زده ام ..اون چیکار میکنه؟
-کار خاصی نمیکنه ...حرف میزنه از خودش میگه
-هی گرل این عالیه خواهش میکنم بیخیال موضوع انتقام شو و بچسب به هری

با عصبانیت گفتم:من برای کار دیگه ای به اینجا اومدم آوی یادت که نرفته
-نه اما
-اما نداره ..من مصمم ام
آویانا پوفی کشیدو گفت:باشه بیخیال..الان لندنی؟
-نه منچستر
-منچستررر؟؟؟؟
-واای چرا داد میزنی ..آره
-واای من عاشق منچسترم اونجا عالللیه
-آره بنظر عالی میرسه
-از اونجا برام عکس بفرست ..چرا اونجایی؟
-قضیه اش طولانیه..برای یه دورهمی با دوستای هری اومدیم اینجا..با همون اعضای گروه قبلیشون

The_final_showWhere stories live. Discover now