52." The Demon"

1.2K 217 130
                                    

زبون مگنس بند اومده بود و تمام تمرکزش فقط روی محتویات توی دهنش بود.

الک با خوشحالی نگاش کرد. پنکیک ها واقعا خوب شده بود و داشت از صبحانه لذت می برد. هر چند اون مثل مگنس خودشو با پنکیک خفه نکرده بود.

الک همزمان به چیرمن هم غذا داد چون بیش از حد کیوت بود و نمیشد نادیده اش گرفت.

_ این فوق العاده بود. الکساندر ، تو حیرت آوری. از کجا یاد گرفتی اینجوری آشپزی کنی؟
مگنس پرسید و از قهوه اش چشید.

_اینجوری نگو لطفا...
الک که به تعریف شنیدن عادت نداشت قرمز شد.
_خودم یاد گرفتم. از اون جایی که مادر و پدرم معتاد به کار بودن و برادرم همیشه تنبله و خواهرمم تو آشپزی فاجعه است‌ باید یاد میگرفتم چه جوری اشپزی کنم. اگه یاد نمیگرفتم ما از گرسنگی میمردیم پس‌...آره. پایان داستان.
و شونه اشو اروم بالا انداخت.

_تو واقعا یه پدیده ای!
مگنس واقعا از خودگذشتگی الک برای خانواده اشو تحسین میکرد.

_نه نیستم. بیخیال.
الک گلوشو صاف کرد.
_تو آشپزی نمیکنی؟!

_نوچ! من توش افتضاحم.
مگنس خندید.

_پس...چی می خوری؟

_از بیرون سفارش میدم. اگه سرکار باشم هم از کافه تریا یه چیزی می خرم. و گاهی هم جیمز و کاترینا برام یه چیزی می پزن. اونا خیلی خوبن.

الک لبخند زد. اون واقعا از دوستای مگنس خوشش میومد.اونا از اون آدمایی بودن که الک همیشه دوست داشت باهاشون آشنا و دوست شه. بدبختانه دنیا سبُ سر راهش گذاشته بود.

_ اون ها آدمای خوبی ان.
الک سرشو تکون داد.

_تو ازشون خوشت اومده نه؟!
مگنس لیوانشو پایین گذاشت و لبخند زد.

_اره. اون ها فوق العاده ان. تو خیلی خوش شانسی که همچین دوستایی داری.

_میدونم.
لبخند مگنس بزرگ تر شد.
_ ولی میدونی که....اون ها الان دوستای تو هم هستن.

_چی؟!
الک لیوانشو گذاشت پایین و پلک زد.

_ چرا انقدر شوکه شدی؟! اون ها تو رو تحسین میکنن. همشون. حتی رافائل هم دوستت داره! خدایاا اون حتی اجازه داد به سگش دست بزنی! و رگنور می خواد تو رو به فرزند خوندگی بگیره! اینا کافی نیست؟!
مگنس خندید.

زبون الک بند اومده بود. اصلا نمیدنست چرا این آدما دوسش دارن. اون یه بار اضافه بود.
اون هیچ فایده ای براشون نداشت و همش دردسر درست میکرد. شاید...اونا فوق العاده بود ولی فوق العاده های عجیب؟!

هر چند خوشحال بود که اینو شنیده.
_ممنون.
الک بعد از یه سکوت طولانی گفت.

_اینجوری نگو.
مگنس سرشو تکون داد.
_میدونی مشکل تو چیه الکساندر؟!

Put Me Back Together [Malec]Where stories live. Discover now