از این به بعد واستون آهنگ هایی که به متن داستان میان رو میذارم خوشگلا
🌘🌿🌘🌿🌘🌿🌘🌿🌘
بریم با butterflyبه هیچی فکر نکن
هیچی نگو، حتی یه کلمه!
فقط بهم لبخند بزن...هنوزم نمیتونم باورش کنم
همش مثل یه رویاس!
سعی نکن ناپدید شی!اینحقیقته؟! واقعیه؟!
تو، تو... تو خیلی زیبایی،
انقدر که من میترسمغیر واقعیه، غیر واقعیه
تو، تو، تو...کنارم میمونی؟!
بهم قول میدی؟!
میترسم که اگه دستتو رها کنم،
پرواز کنی و دور شی!
از این اتفاق میترسم میترسم میترسم!لطفا زمانو متوقف کن!
اگه این لحظه بگذره، ممکنه به خاطره ای تبدیل بشه که انگار هیچوقت اتفاق نیفتاده
میترسم میترسم میترسم که از دستت بدم!پروانه... مثلِ یه پروانه
درست مثل یه پروانه، مثلِ پِ پروانه!پروانه... مثلِ یه پروانه
درست مثل یه پروانه، مثلِ پِ پروانه!تو دقیقا مثل یه پروانهای
از دور، دزدکی بهت خیره شدم، چون میترسم اگه لمست کنم از دستت بدم!
تو میدرخشی و منو از این تاریکیِ قیر مانند نجات میدی
با لمس های سبکت
من حقیقتو فراموش میکنم!مثل نسیم ملایمی که نوازشم میکنه
مثل گرد و خاک سبکی که شناوره
تو اینجایی، اما به دلایلی نمیتونم بهت برسم، صبر کن!
تو! مثل یه رویایی، مثل یه پروانه تو اوج آسمونا و دور از من!حقیقت نداره، حقیقت نداره
تو، تو، تو...کنارم میمونی؟!
بهم قول میدی؟!
میترسم که اگه دستتو رها کنم،
پرواز کنی و دور شی !
از این اتفاق میترسم میترسم میترسم!لطفا زمانو متوقف کن!
اگه این لحظه بگذره، ممکنه به خاطره ای تبدیل بشه که انگار هیچوقت اتفاق نیفتاده
میترسم میترسم میترسم که از دستت بدم!توی قلبم، انگار یه چیزی کمه
نمیدونم این حقیقته یا یه رویا
کافکا در ساحلِ من (یه رمان ژاپنی)
به طرف اون جنگل نرو!
قلب من همچنان شکسته و خرد شده، داره ذوب میشه
فقط دوست دارم اینجوری تبخیر بشم
عشقِ ابدیِ من، همش برای توئه، مجانی!کنارم میمونی؟!
بهم قول میدی؟!
میترسم که اگه دستتو رها کنم،
پرواز کنی و دور شی!
از این اتفاق میترسم میترسم میترسم!لطفا زمانو متوقف کن!
اگه این لحظه بگذره، ممکنه به خاطره ای تبدیل بشه که انگار هیچوقت اتفاق نیفتاده
میترسم میترسم میترسم که از دستت بدم!پروانه... مثلِ یه پروانه
درست مثل یه پروانه، مثلِ پِ پروانه!پروانه... مثلِ یه پروانه
درست مثل یه پروانه، مثلِ پِ پروانه
YOU ARE READING
Star Renaissance || VKook ~ Completed
FantasyStar Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو ت...