Part 38

3.8K 714 221
                                    

پشت میز که نشست، آهی کشید و چشم‌هاشو بست. اینکه شاه این موقع شب میخواست ببینتش واقعا واسش عجیب بود.

شاه به خاطر مورد کوچکی دیرتر میومد و اون باید چند دقیقه‌ای تنها می‌موند. سر و چشم‌هاش به شدت درد می‌کردن و می‌دونست همش به خاطر گریه‌های دیشبشه. اگه جیمین پیشش نبود وضعتیش از الان بدتر بود‌.

نفسش رو با صدا بیرون داد و دستش رو بین موهاش کشید. چشم‌هاشو باز کرد و نگاهش رو توی اتاق چرخوند. اتاق بزرگی که دقیقا وسط قصر قرار داشت.

دستش رو زیر چونش زد و همونطور که چشم‌هاش رو میچرخوند، برق شی‌ای روی میز کوچکتری که زیر پنجره بود، توجهش رو جلب کرد‌. نور ماه مستقیم بهش می‌خورد و باعث می‌شد برق بزنه و زیباتر به نظر برسه.

اولش با فکر اینکه یکی از چند گردنبند گرانقیمت شاهه ازش گذشت، اما همون لحظه انگار که خاطره‌ای توی ذهنش تکرار شد، دوباره سرش رو سمتش برگردوند.

اون خاطره توی ذهنش پررنگ بود. نفسش رو حبس کرد، صندلی رو عقب کشید و ایستاد. درحالی که دستاش از حسی که به ترس شبیه بود میلرزید، پاهای سست شدش رو جلو برد و روبه‌روی میز ایستاد.

- این...

زیر لب گفت. درست بود که اون موقع یه جورایی با ته‌هیونگ مشغول دعوا بود، اما اون لحظه رو به خوبی یادش بود. ته‌هیونگ برای ساکت کردن عتیقه‌فروشی که بهشون کمک کرده بود، این گردنبند رو بهش داده بود. خوب اون گردنبند رو یادش بود.

نفس لرزونش رو بیرون داد و انگشت‌هاشو ‌روی گردنبند کشید. لبش رو گزید و چند بار نفس عمیق کشید تا گریه نکنه. با لمس اون گردنبند حس آرامشی تمام وجودش رو گرفت‌. انگار ته‌هیونگ اونجا کنارش ایستاده بود.

اما این گردنبند اینجا چیکار می‌کرد؟

سوالی بود که ناگهان توی ذهنش جرقه زد. ابروهاش تو هم رفت و دستش عقب رو کشید.

صدای باز شدن در و خنده‌ی پادشاه باعث شد به عقب برگرده و با تعجب به شاه نگاه کنه.

- شاهزاده!

جونگ‌کوک نفس عمیقی کشید و سعی کرد خودش رو جمع و جور کنه. سری تکون داد و تعظیم کرد.

پشت سر شاه ندیمه‌ها با سینی‌های غذا وارد شدن و اونا رو روی میز چیدن. شاه لبخند زد:«حالا که دیر شده، چطوره شام رو باهم بخوریم؟»

- البته.

جونگ‌کوک بزاق دهنش رو قورت داد و سمت میز حرکت کرد. منتظر موند تا اول شاه بشینه و بعد اون رو‌به‌روش نشست.

- اون گردبند نظرت رو جلب کرده؟

جونگ‌کوک از سوال ناگهانی شاه جا خورد، اما تنها لبخندی زد و کمی نوشیدنی برای شاه ریخت:«زیباست.»

Star Renaissance || VKook ~ CompletedWhere stories live. Discover now