~لندن 18 فوریه
[شرکت داروسازی گلاکسو ساعت 11:11 AM]از بین تمام صداهای جهان،گوش دادن به نوای هستی،زمان باز شدنِ درِ کائنات شیرین ترین و پر آرامش ترین صدای ممکن میتونه باشه.
انگشتامو بهم بیشتر فشار دادم و هوای اطراف رو با کشش زیاد از سوراخ های بینی استشمام کردم.
گوشام از حالت تمرکز در اومد وقتی دو نفر از پشت منو غافلگیر کردن!
شونه هام یک ثانیه پرید و بعد برگشتم."وای شما منو ترسوندین که.."
"اوه معذرت میخوایم.دوباره موقع عبادت کردنت رسیدیم!"
به آرومی سر تکون دادم و خندیدم.گفتم اون عبادت نبود؛ارتباط برقرار کردن با کائنات بود.قانون کائنات میگه به هر چیزی فکر کنی و روی هر خواسته ای تمرکز داشته باشی یک زمانی به حقیقت می پیونده.تمامی انرژی ها و همه ی چیزی که روی این کره ی خاکی و آسمان یا فضا وجود داره تحت کنترل کائناته.
یادمه وقتی اینو به پدرم گفتم فقط نگاهی بی معنا بهم انداخت و سرشو به دو طرف تکون داد!
"پس تو با آدم فضایی ها در ارتباطی"
الکس اینو گفت و آرنجشو به کناره ی پنجره تکیه داد."دخترای فضایی هم هات هستن؟"
ایندفعه الن گفت و من دوباره خندیدم بهشون گفتم مسخره بازی رو تموم کنن.الکس و الن،اونا برادران دوقلو و همسان بودن.اوایل اصلا نمیتونستم اونارو از هم تشخیص بدم چون خیلی بهم شباهت دارن اما حالا با تفاوت یک لکه ی کوچیک گوشه ی چشم الکس میتونم اونارو بشناسم!
ما یکم با هم صحبت کردیم و بیشتر با شوخی گپ دوستانه میزدیم.اونا در مورد مخ زدن من بحث میکردن.در واقع اونا خیلی باحال و سرگرم کننده بودن.
"مدی خیلی وقته سینگلی یک قرار باهام بزار"
"الن!"
میدونستم داره شوخی میکنه.موهامو به پشت هدایت کردم تا با کش دور مچ دستم ببندم."پس با من قرار بزار میبرمت کنسرت زین"الکس سریع گفت.
به زحمت از بین ابروهام بهش نگاه کردم.شوخی خنده داری نبود اما بازم خنده ی مضحکی کردم و جواب ندادم.معمولا هیچ جوابی در برابر شوخی های دیگران که مربوط به علایقم بشه ندارم!
"هی شما دوتا دوباره صحبت کردنو شروع کردین؟برید سرکاراتون"
هر سه باهم سمت صدا رو برگردوندیم.چهره ی بی حالت بیل مقابل ما بود و ابروهاش کمی درهم رفته بود.لبخندم با دیدنش از بین رفت و صدای ریزی از سمت چپ قفسه ی سینه م شروع شد!
"کار آزمایشگاه تموم شد"
"تازه بیست دقیقه ی دیگه وقت ناهاره"
الکس و الن به نوبت توضیح دادن.
YOU ARE READING
Dreamers Tour (HARRY STYLES)
Fanfiction[COMPLETED] به ما میگن رویاپرداز ! اما این ما نیستیم که خوابیم.. مدلین دختری رویاپرداز با خیال هایی دور از انتظار که به بند هری استایلز راه پیدا میکنه..