تنها در جاده‌ ی عشق_30

1.3K 195 405
                                    

به نام خالق هستی..شروع میکنیم:|||

~آتلانتا 11 جوئن کشور جورجیا
[هتل پنج ستاره کلیرمونت-ساعت 13:06 PM]

طعم مرگ را زمانی چشیدم که شعله های نگاهت مرا به آتش انداخت و خاکسترم کرد؛آری آن لحظه عاشق مرگ شدم و خواستم بارها و بارها تجربه‌اش کنم.

"قبول نیست باید کامل چشماتو ببندی"
از پشت پرده گفتم و منتظر جوابش موندم.

"من نمیفهمم چرا باید ببندم تو که اون پشتی؟!"

صدای کنجکاو هری رو شنیدم اما بیشتر اصرار کردم.لباسی که پوشیده بودم به طرز عالی خفن بود و مطمعنم هری عاشق این استایل میشد.

"باشه من چشمام بستس"

از گوشه ی پرده سرک کشیدم.دستای هری روی چشماش قرار داشت.سعی کردم آروم و شمرده بیرون بیام تا متوجه نشه.روبروی اون پسر ژست گرفتم دست به کمر ایستادم و بعد گفتم چشماشو باز کنه.

دستاشو از جلوی چشماش برداشت و همون یک نگاه کافی بود تا دیگه چشم ازم برنداره.حرکت تیله های سبزش به سمت جوراب های بلند و رنگین کمونیِ پاهام کشیده شد.لبهای صورتیش از هم فاصله گرفت و قسم میخورم گشاد شدن مردمک چشماشو دیدم!

"چطوره هوم؟وقتی دیدمش عاشقش شدم بدون فکر کردن خریدم"

زانوهامو خم کردم و با رضایت به اون جوراب های بلند که تا نصف رون هامو پوشونده بود خیره شدم.کفش های ورنی سیاه رنگ و تاپ تیره که تا پایین باسنم رو گرفته بود و از مرچ های هری با شعار اونو به همراه داشت کامل ترش میکرد.یک استایل کاملا راک و مخصوص کنسرت هری...برای اجرای امشب میپوشم.

"این..خوبه" بریده جواب داد.

"فقط خوبه؟!"

سمتش رفتم و موهای بافته شدم رو به پشت هدایت کردم.نگاه عمیق هری هنوز روی پاهام و اون جوراب رنگی قفل بود.چشم های خمارش به تمام بدنم رعشه وارد میکرد طوری که در حال قطعه قطعه شدن بودم.

"یعنی عالیه"

چند بار پشت هم پلک زد و بالاخره اون چشمای روشن رو به بالا یعنی صورتم معطوف کرد.ناخوداگاه لبمو با دندون گرفتم.

"برای تو هم از اینا خریدم"

بسته ی جوراب رو از روی کنسول برداشتم و بهش دادم.متعجب بهش زل زد.

"میخوای من اینو بپوشم؟"

"آره به زانوهای دخترونه‌ت خیلی میاد"

سعی کردم تمسخر توی صورتم رو نشون ندم.هری در جواب فقط یک لحظه پیشونیش چین افتاد و از لبه ی تخت بلند شد مقابلم ایستاد.

"به زانوهای من گفتی دخترونه؟"

"پاهات باریک و دخترونه‌ست"

Dreamers Tour (HARRY STYLES)Where stories live. Discover now