~توکیو 11 مِی کشور ژاپن
[هتل ریتز سالتون-ساعت 10:28 PM]اعتماد انگیزه ای برای رسیدن به صلح متقابله اما شکستن اعتماد،سمی قوی برای رشد کینه و کدورت هاست.
اگر اعتماد نکنی به صلح نمیرسی و اگر اعتماد کنی تمام ذهنیت تو مسموم میشه..تازه توی هتل اقامت کرده بودیم.تصمیم داشتم یکم استراحت کنم تا برای شب با بچه ها به گردش برم.کلر خیلی خوشحال بود چون به کشور و شهر خودش اومده بودیم و میگفت تصمیم داره مارو همهی جاهای دیدنی توکیو بگردونه.
حوله ی زرد رنگ کوتاهمو برای یک دوش چند دقیقه ای آماده کردم.لبه ی تیشرت چسبونم بین انگشتام بود که تقه ای به در خورد.ول کردم و سمت در رفتم.
درو باز کردم که با دیدن صورت اندرو ابروهام بهم نزدیک شد.یک دسته گل کوچولو توی دستش بود.این سومین باره برام گل میاره به اضافه ی یک جعبه شکلات ستاره ای شکل بزرگ اما دفعه های قبل خودش پیدا نبود.ظاهرا ایندفعه فرق داره!
"اگه میخوای اینو هم بندازی آشغالی منم باید همراهش بندازی"
صداش یکم خشدار بود و آروم بنظر میرسید.بعد اون بلایی که با کیک میوه ای و کیوی سرم آورد دیگه باهاش حرف نزدم.من نمیتونم بگم اگر کس دیگه ای جای من بود چطور باهاش رفتار میکرد مهم اینه من باهاش اینطور رفتار میکنم.هنوز ازش عصبانی ام.اون منو تا مرز مرگ فرستاد و من نمیتونم به همین راحتی ببخشمش.
"یالا مدلین تو منو نبخشیدی اما جانی رو بخشیدی این انصاف نیست"
دست به سینه شدم و طوری نگاهش کردم که یعنی پررو بازی در نیاره چون حق همچین کاری رو نداره.خودش متوجه شد و یکم این پا اون پا کرد.
"قسم میخورم اگه میدونستم انقدر به کیوی حساسیت داری همچین غلطی نمیکردم"
"بگو غلط زیادی کردی" با جدیت دستور دادم.
"من غلط زیادی کردم" سرشو پایین انداخت.
"بگو خیلی احمقی" دوباره دستور دادم.
نفس تیزی کشید که یک تای ابرومو به معنای منتظر بودن بالا بردم.اگر میخواد بخشیده بشه باید یکم اذیت هم بشه!
"من..خیلی احمقم"
"بگو خیلی بی رحمو عوضی هستی"
عصبانیت توی رگهام ریشه کرد."مدلین.."
"بگووو" محکم تر گفتم.
آب دهنی سریع قورت داد.تاحالا نگاه پر از ترسشو ندیده بودم.اون نگاه ضعیف،ته دلم یکم براش سوخت اما نباید میسوخت.کاری که باهام کرد هنوز کامل از بین نرفته.تورم لبهام هنوز کاملا خوب نشده طوری که این خبر پخش شده که من لبهامو پروتز کردم.اعصابم از این خبر چرت بیشتر بهم ریخت.
ESTÁS LEYENDO
Dreamers Tour (HARRY STYLES)
Fanfic[COMPLETED] به ما میگن رویاپرداز ! اما این ما نیستیم که خوابیم.. مدلین دختری رویاپرداز با خیال هایی دور از انتظار که به بند هری استایلز راه پیدا میکنه..