سلطه گر_32

1.3K 204 523
                                    



~فیلادلفیا 15 جوئن کشور آمریکا
[پرواز شماره 247 فرودگاه-ساعت 3:58 AM]

من از منتظر ماندن برای تو دست نکشیدم تا زمانی که فهمیدم در فرودگاه چشم انتظار قطار آرزوهایی هستم که هیچوقت نخواهد آمد..

"ولش کن من دارمش"

به ناچار از حرفش پیروی کردم و دسته‌ی چمدون از دستم رها شد.کف انگشتامو بهم مالیدم تا درد ناشی از فشار سنگینی رو کم کنم.

جویی به راحتی دوتا چمدونم رو به دست گرفت و راه افتاد.کیف گیتارم رو پشت دوشم تنظیم کردم.

"بازم توی زحمت انداختمت"

با شرمندگی لبمو گاز گرفتم.هرچی هم بگیم اون قویه اما دوتا چمدون با اون سایز و کیف ها برای حمل کردن سخت بود.

هوا هنوز تاریک بود و پرواز ما تازه به فیلادلفیا نشسته بود.با دیدن چرخ های بزرگ باربری نفس راحتی کشیدم.

"تو همیشه این دوتارو با خودت داری میتونی یکیشونو توی اسباب انتقال باربری تیم بزاری"

جویی به دوتا کیف گیتار که یکی روی دوشم و اون یکی بین دستام بود اشاره کرد.

"میدونم"

فقط همینو گفتم و لبخند زدم.خب یکی از گیتارها گیتار همیشگی من بود و اون یکی هدیه هری برای تولدم،میدونم قرار نیست فعلا ازش استفاده کنم اما دور شدنش توی طول سفر یک حس بی قراری درونم ایجاد میکنه برای همین ترجیح میدم توی پروازها و جابه‌جایی کنارم باشه.

بچه ها وسیله هاشونو روی چرخ های باربری گذاشتن و راه افتادیم.

"آقای مانکن زیادی بهت کمک میکنه اینطور فکر نمیکنی؟"

کلر با وجود چشمای خواب آلودش لودگی کرد و من فقط چشمامو توی کاسه چرخوندم؛اون به جویی بخاطر قد و هیکل تراشیده و بلندش میگه مانکن یا کریستین رونالدو و همچین القابی.
به نسبت روزهای دیگه من زیاد خسته نبودم و تا زمانی که به هتل برسیم انرژی داشتم.

منو جویی زودتر از بقیه بیرون فرودگاه رسیدیم و اون چمدون های منو پشت ماشین گذاشت و گیتار روی کولم رو هم گرفت بالای بقیه وسیله ها قرار داد.

"تو خیلی کمکم میکنی نمیدونم چطور جبران کنم"

چمدون آخرو بلند کردم و ریز خندیدم.یک هفته ای که جویی اومده کارهای من سبک تر شده چون همیشه کمکم میکنه و بزارید بگم از اونجایی که من یک دختر بسیار دست و پا چلفتی و سربه هوام واقعا بهش نیاز دارم چون روزی نشده سر همین جابه جایی ها دست یا پامو کبود نکنم!

"میتونی پیشنهاد قرارمو بپذیری"

دستم بین راه شل شد و چمدون کج شده به سمتم سقوط کرد.سریع خیز برداشت چمدون رو با یک دست گرفت اما دیر شده بود و حالا من به پشت روی زمین پخش شده بودم در حالی که فقط دستام روی آسفالت سرد منو صاف نگه داشته بود.

Dreamers Tour (HARRY STYLES)Where stories live. Discover now