(قبل خوندن آهنگ bring me to life از گروه اوانسنس رو داشته باشین پلی کنین^^)
~دوبلین 16 آپریل کشور ایرلند
[استیج تمرین اجرای شب-ساعت 15:18 PM]تنها زمانی میتونی به زندگی ادامه بدی که به باور حقیقت موجود برسی در غیر این صورت، شاید اون عروسک کوکی باشی که فقط با چرخوندن اهرم پشتش شروع به حرکت کنه!
پشت به بقیه بودم.کلید تنظیم سیم های گیتارم رو تا حد ممکن پیچوندم.وقت تمرین بود.
"اصلا حرف نمیزنه"
"میگی چکار کنیم؟"
رد نگاهم از گیتار برداشته شد و به روبرو زل زدم.سارا و کلر در مورد من پچپچ میکردن.یعنی اصلا به ذهنشون نمیرسید ممکنه بشنوم؟!..
نمیدونم چند روز ازش میگذره فقط میدونم هر ساعت برای من چندین قرن زمان میبره و من هر لحظه سرسخت تر از قبل به نظر میام.زیاد صحبت نمیکنم،شوخی نمیکنم،نمیخندم حتی دیگه اشکی هم از چشمام نمیاد.رسماً شدم همون رباتی که در آینده ی نزدیک سلطنت رو به دست میگیره و انسان ها برده ی اون میشن.
"مدلین میخوای یکم جای من درام بزنی؟"
آروم سرم رو برگردوندم.سارا با لبخندی امیدوار بهم خیره شده بود.خیلی اوقات یهو میرفتم پشت درام و برای مسخره بازی میزدم که بعد سارا منو بلند میکرد و نمیذاشت ادامه بدم.
فقط سرم رو به معنای منفی تکون دادم و دوباره مشغول تنظیم کلیدهای گیتارم شدم.
"مدی بیا میخوام چند تا قطعه ی جدید بهت نشون بدم"
کلر از طرف دیگه بلند گفت.حالا همه ی اونا تا حدودی ماجرای لندن رو میدونستن اما هیچ کدوم جرعت اینکه در موردش باهام صحبت کنن رو نداشتن حتی آدام، میتونستم اون نگاه دلسوزانه رو تشخیص بدم.باهام مهربون شده بود ولی من این مهربونی رو نمیخواستم.
سکوت دلگیر تمام ذهنم رو پر کرده بود.بی حرکت ایستاده بودم که ناگهان نوای آهنگی آشنا گوشم رو نوازش کرد.کلر پشت پیانو بود و اون نوت آشنارو میزد وقتی نگاهم بهش افتاد لبخندی گرم نشونم داد.
(اول آهنگ bring me to life از evanescence)اون برای بار دوم و سوم نوت رو تکرار کرد.انگار ازش خسته نمیشد.همراهش صدای کم ضربه زدن درام اومد و بعد آدام به سیم های گیتار کشید.
خیلی آروم با گیتارم راه افتادم و جلو رفتم تا زمانی که مقابل میکروفون هری ایستادم.اون هنوز نرسیده بود.
کلر تیکه ی اول رو تکرار میکرد و این مثل تشویقی بود تا من چیزی که توی ذهن خودم و بقیه هست رو انجام بدم.
دستمو بالا آوردم و سر میکروفون رو لمس کردم که صدایی بم بلند شد و معلوم شد روشنه.
با آغاز دوباره ی پیانو چشمامو روی هم بستم و توی میکروفون خوندم:
YOU ARE READING
Dreamers Tour (HARRY STYLES)
Fanfiction[COMPLETED] به ما میگن رویاپرداز ! اما این ما نیستیم که خوابیم.. مدلین دختری رویاپرداز با خیال هایی دور از انتظار که به بند هری استایلز راه پیدا میکنه..