~نیویورک 23 جوئن کشور آمریکا
[در اتاق هتل نیوتون-ساعت 11:08 AM]کاش فقط تو رو تماشا میکردم؛اما زیبایی ساقه ی سبز و گلبرگ های سرخ تو طوری منو فریب داد که نتونستم مقاومت کنم.
بهت نزدیک و نزدیک تر شدم و لمست کردم؛آن لحظه خاری به قلبم رفت و مرا زخمی نمود!گوشام با زنگ ممتدی آهسته تیز شد بعد سرم تیر کشید،
به زمین برگشتم.پلکام با اون حس گرمای نفس گیر به زحمت باز شد و گردنم رو صاف کردم.ناله ای یواشکی بخاطر بد خوابیدنم از بین حصار لبام بیرون اومد..من کجام؟..چشمامو با وجود درد و خستگی باز نگه داشتم و دورو اطرافمو کنکاو کردم..ظاهرا اتاق خودم توی هتل هستم.
پاهامو تکون دادم اما با کشیده شدن ملافه ها روی بدن لختم هوش از سرم پرید..عیسی مسیح من لختم..لختِ لخت!..برای چی لختم؟!!..من که شب ها لخت نمیخوابم!!
سرمو سمت مخالف چرخوندم.هیچکس روی تخت نبود.خب این شاید نشونه ی خوبی باشه!..
سعی کردم به مغزم فشار بیارم آخرین چیزی که اتفاق افتاد چیه اما بی فایده بود.سرم خالی از هر چیزی به سر میبرد مثل یک توپ توخالی..چرا اینطوری شدم؟!
صبر کن صبر کن بزار از اول شروع کنم:من مدلین هستم..مدلین تامپسون دختر رابرت تامپسون و آلیسیا واتس تامپسون آره خوبه حداقل میدونم کی هستم!..متولد 3 جوئن سال 1996 هستم و 22 سالمه..وایسا!..این جمله چقدر آشناست..
تلنگری به مغزم وارد شد و فهمیدم اینجا نیویورکه،آره من دیشب با هری قرار داشتم..توی اون رستوران دوتایی باهم بودیم.بازی کردیم گفتیم خندیدیم..همدیگرو بوسیدیم مشروب خوردیم و...
"اوه نه.."
چیزی که توی ذهنمه به هیچ وجه نباید اتفاق افتاده باشه اما لخت بودن من صحت اون احتمال رو بیشتر میکنه..
با وجود منگی و سردرد از تخت در اومدم.دستامو روی سینه هام نگه داشتم،با بدن خودم هم غریبه بودم.کف پاهام زمین رو حس کرد اما زانوهام ناخوداگاه خم شد.مثل بچه ای که تازه راه رفتن رو یاد گرفته سمت چمدونم لنگ لنگ زدم و بازش کردم.
تیشرت اور سایز بلند و سیاهم رو سریع برداشتم و از سر و دستام رد کردم..اون حس لختی یکم از بین رفت و نفس آسوده کشیدم.پوست سرم مثل بمب ساعتی در حال نبض زدن بود.شقیقهم رو با دو انگشت ماساژ دادم.
چشمم به پیرهن گوجه ای و افتاده روی زمین خورد و بعد یکم اون طرف تر پیرهن طرح دار سفید مشکی مردونه...پیرهنی که هری دیشب پوشیده بود حالا روی زمین اتاق من ولو بود..
YOU ARE READING
Dreamers Tour (HARRY STYLES)
Fanfiction[COMPLETED] به ما میگن رویاپرداز ! اما این ما نیستیم که خوابیم.. مدلین دختری رویاپرداز با خیال هایی دور از انتظار که به بند هری استایلز راه پیدا میکنه..