~اوبِرهاوزِن 24 مارچ کشور آلمان
[هتل مرکیور مرکز شهر-ساعت 9:42 AM]بعضی وقت ها ناگهانی این به ذهنت میاد که نیاز به یک تغییر داری،مهم نیست چه تغییری فقط میخوای تنوع ایجاد کنی.
انسان همینه.اون عاشق متفاوت بودنه.بعضی از آدم ها انقدر پوست میندازن که دیگه نمیتونن مثل سابق باشن؛اما روح تو،اون هیچوقت عوض نمیشه مگه اینکه شکست بخوره!
چند بار به در زدم و با خودم حرکات نرمش رو اجرا کردم تا زمانی که کلر درو باز کرد.
"چه زود آماده شدی"
بیرون اومد و درو بست.یک گرمکن آبی تیره تنش کرده بود.کناره ی شلوارش سه خط متوالی داشت.
امروز قرار بود با کلر ورزش کنم.حالا که عضو یک گروه موسیقی شدم با خودم فکر کردم بد نیست یکم تغییر روی خودم ایجاد کنم.من هیچوقت به طور متداول ورزش نکردم ولی حالا تصمیم گرفتم اینو به برنامه ی روزانه م اضافه کنم.
برای همین لباس ورزشی نایک و جدیدی که خریدم رو پوشیدم و حالا آماده ام تا با انرژی شروع کنم.
"آره بزن بریم"
سریع گفتم و خواستم حرکت کنم اما کلر مانعم شد."صبر کن مچ بند زدی؟"
"نه مچ بند چرا؟!" تعجب کردم.
"قراره نیم کیلومتر پیاده بدویم ممکنه ماهیچه های پات بگیره"
نیم کیلومتر خیلی زیاد بنظر میرسید.داشتم حساب میکردم چند متر میشه اما نمیدونم چرا یادم رفته بود.فقط گوشه ی سرمو خاروندم.
"اشکال نداره من خیلی اوقات پیاده روی میکنم"
کلر یکم براندازم کرد و دست به کمر تکون خورد.
"باشه..پس شروع میکنیم"
با تردید گفت اما من بهش لبخند زدم و دنبالش سوار آسانسور شدم.توی آسانسور کلر درباره ی نرمش ها و چند حرکت مخصوص برام توضیح داد.
"اگر یک ماه کامل این روش رو پیش ببری میشی یه فرشته ی ویکتوریا سیکرت"
به در هتل رسیدیم.خداروشکر خلوت بود و کسی اون اطراف پرسه نمیزد.
دیشب که رسیدیم ساعت از دو گذشته بود.اما جمعیت جلوی هتل انقدر زیاد بود که حتی برای ما هم بادیگارد اومد و به زحمت مارو از بین اون همه دختر و پسر داخل هتل برد.
گاهی اوقات دلم برای هری میسوخت.خیلی برای بیرون رفتن اذیت میشد.هنوز نفهمیدم عکاس های مجلات یا طرفدارها چطور انقدر سریع پیداش میکنن.همیشه قبل اینکه هری جایی باشه اونا کمین کردن!
توی اجرای قبلی که افتضاح شد.وقتی میخواستیم به هتلی در نروژ بریم بین جمعیت گیر افتادیم و یکی از طرفدارها ناخواسته با آرنج به بینی هری ضربه زد و صدمه دید.با این وجود اون دختر خیلی حس بدی داشت اما هری بهش گفت چیزی نشده و حتی با همون وضعیت باهاش سلفی گرفت.
YOU ARE READING
Dreamers Tour (HARRY STYLES)
Fanfiction[COMPLETED] به ما میگن رویاپرداز ! اما این ما نیستیم که خوابیم.. مدلین دختری رویاپرداز با خیال هایی دور از انتظار که به بند هری استایلز راه پیدا میکنه..