تصمیم آخر_3

1.3K 220 131
                                    

شجاعت چیزی هست که هرکسی نمیتونه اونو داشته باشه.

جرعت زیاد دقیقا یک صفت متقابل در برابر شخصیت منه و من نمیدونم اون شب چطور تونستم اونو سمت خودم بکشونم و حرف هایی از دهنم بیرون بیاد که شاید هیچوقت انتظارش نمیرفت!..

"یک بار دیگه حرفتو تکرار کن"
مادر با صدای ناآشنایی اینو گفت.

من میدونم این جمله معنی عکس داره.این یعنی نباید حرفم رو تکرار کنم!

"دیگه نمیتونم خانم گاتن و اون مکان رو تحمل کنم خیلی اذیت میشم"

"اما تو کارتو دوست داشتی"

"پس میخوای چکار کنی مدلین؟"
پدر ایندفعه پرسید.
حالا که دقت میکردم اون بیشتر نگران بنظر میرسید.

"یک پیشنهاد کاری خوب دارم یکی از نوازنده های بزرگ از گیتار زدن من خوشش اومده و میخواد برای تور باهاشون همکاری کنم"

نمیتونستم ذوق توی صدام رو پنهون کنم.ناسلامتی اون کنسرت هری استایلز بود.خدایا کی باورش میشه؟!..

توی رویاهای خودم سیر میکردم که متوجه اون سکوت عذاب آور شدم و بعد دیدم سه جفت چشم ایندفعه با نهایت وحشت زدگی بهم خیره شده،طوری که اگر یکم دیگه میگذشت چشماشون از حدقه در میومد و روی کف چوبی اتاقم قل میخورد!

"چی داری میگی؟..رابرت این چی داره میگه؟"

مادر سمت پدرم برگشت بعد دوباره نگاهش منو گرفت.

"تو واقعا میخوای کار به این خوبی رو ول کنی و بری پی اون کاری که...اصلا معلوم نیست چی هست!"

"نوازندگی از اسمش مشخصه من قراره گیتار بزنم برای مردم"

"خودم میدونم انقدر حرفمو نپیچون دختر!"

"من نمیپیچونم تو طوری حرف میزنی انگار نواختن کار بی ارزشیه"

"مدلین میدونی این کارت نهایت احمق بودنه"

"آره من احمق بودم که به اون رشته ی فاکی رفتم!"

"درست حرف بزن!..تو به انتخاب خودت سر اون کار رفتی کسی اجبارت نکرد"

"من بخاطر حرفای تو رفتم"

صدای هردومون بلند شده بود و حالا تقریبا سر هم داد می کشیدیم.
مادر با حرفم سکوت کرد و حالتش عوض شد.سرمو پایین انداختم و دستامو مشت کردم.

آدم ها چطور میتونن انقدر زود خیلی چیزارو فراموش کنن؟گمونم در صورتی که براشون اهمیت چندانی نداشته باشه.

از پونزده سالگی فهمیدم به موسیقی علاقه ی بسیار زیادی دارم.آلات موسیقی،صدای هر کدوم از اونا برای من مثل جریان زندگی زنده ست!

دو سال متوالی به کلاس های موسیقی رفتم.همیشه کنار مادر و پدرم از آرزوهام میگفتم که دوست دارم نوازنده بشم آهنگ بنویسم یا شاید بخونم اما اونا جدی نمیگرفتن.
ظاهرا ممکنه تو برای خودت رویا بسازی و بعد اجازه ی ورود بهش نداشته باشی..

Dreamers Tour (HARRY STYLES)Where stories live. Discover now