HOLY and UNHOLY

S1 • part9

داخل تالارهایی که حق ورود بهشون رو داشت میچرخید و به وسایل های گرانبها با لذت نگاه میکرد..جلوی کوزه ی بزرگی که مهر اولین پادشاه تا پادشاه فعلی روش زده شده بود ایستاد و اروم گفت

+اگه اینو بردارم تا آخر عمر تامینم..

لبش رو گاز گرفت و لبخند حریصش رو خورد..چند قدم به عقب برداشت و برای کوزه دست تکون داد که صدای فریادی از اتاق پشت سرش شنید

+هیری گوش کن ببین چی میگم

کنجکاو چرخید که همزمان شد با بیرون اومدن دختری از اتاق و برخوردشون باهم شوگا بی اراده دودستش رو گرفت و مانع افتادنش شد و نگاه متعجبش به تیله بنفش چشم هاش خیره موند..دختر که تو حال خودش نبود و اشک هاش دنبال راه فراری بودن با صدایی گرفته به شخص ناشناس روبه روش حرفی که دلیل آزرده بودنش بود رو به زبون آورد

+چرا هیچ کس..منو نمیفهمه!

قبل اینکه شوگا معنای حرفش رو بفهمه دست هاش از دست های لرزونش خالی شد و نگاهش دنبال دختر که پیراهن ساده ای پوشیده بود و پله هارو به سرعت طی میکرد دوید

+هی تو..

سمت صدا چرخید و با دیدن همسر وزیر سرش رو به احترام خم کرد

+یه گرگ؟

شوگا به سردی گفت

+من محافظ شاهزاده ام

زن به سرتاپای شوگا نگاه کرد و با نگاه تحقیر آمیزی گفت

+پس بهتره از ملکش هم محافظت کنی!

شوگا همونطور که به زمین نگاه میکرد اخمی به چهرش نشست چون کسی جز فلور رو به عنوان ملکه نمیشناخت..با شنیدن بسته شدن در نفسش رو بیرون داد و سمت راه پله راهی شد و با خودش عهد کرد دیگه پاش رو تو اون طبقه نزاره

آروم پله ها رو طی کرد و اطراف رو به دنبال دختر نگاهی انداخت چهرش آشنا بنظر میرسید به طرز لباس پوشیدن و بستن موهاش نمیخورد که از اشراف باشه جرقه ای تو ذهنش زده شد و یاد خدمتکار خیال پرداز افتاد که ادعا ملکه بودن میکرد

نیشخند زد و آروم گفت

+آخر سرش رو به باد میده..

** ** ** ** ** ** ** ** ** ** ** ** ** ** ** ** ** **

اتاق شلوغی داشت..با وجود بزرگ بودنش جای کمی برای رفت و امد بود..عادتش بود که همه چیز رو نگه داره از وسایل قدیمیش گرفته تا کینه های قدیمیش

+هرچه زودتر باید نقشه رو اجرا کنی قبل اینکه توانایی محافظت از خودش رو پیدا کنه..

جی هوپ تمام جرعتش رو جمع کرد و رو به راشل که روی تک مبل داخل اتاقش لم داده بود گفت

+مادرم..

حرفش رو برید و با نگاهی دقیق به جسه ضعیف جی هوپ گفت