جینکی، جونگهیون و کیبوم دور میز ناهار خوری خونه ی جونگهیون نشسته بودن . سکوتی که بینشون بوجود اومده بود نشون دهنده ی ذهن های درگیرشون بود .
از وقتی جینکی باهاشون تماس گرفته بود و درخواست کرده بود که توی خونه ی جونگهیون، جایی که تمین نزدیکشون نباشه ، ملاقات کنن ، کیبوم فهمیده بود موضوع مهمی در انتظارشونه .
و انتظاراتش درست وقتی برآورده شد که جینکی لب به حرف زدن باز کرد .
«اون یه گرگ پرایمه. از نوع سلطنتی»
کیبوم از شدت شوک توانایی واکنش نشون دادن نداشت اما جونگهیون با تک خنده ی مصلحتی و ناباوری گفت
«مسخرمون کردی؟! مگه گرگ پرایم هنوزم وجود داره؟!»
جینکی با سر سوال جونگهیون رو تایید کرد و ادامه داد
«جواب آزمایش ژنتیکش ثابت کرده اون گرگ پرایمه و توانایی های بخصوص خودش رو داره . مثل سرعت و قدرت بالاتر از گرگینه های دیگه ، شفا و چیزایی که توی هر گرگی منحصر به فرده و ما فعلا نمیدونیم اونا چی میتونن باشن .»
جونگهیون با بهت به جینکی نگاه میکرد . حقیقتا هرگز فکرش رو هم نمیکرد هنوز هم گرگ های پرایم وجود داشته باشن و دست سرنوشت تنها گرگ پرایم موجود رو انداخته باشه درست وسط خانواده ی اونها .
«حالا میخوای باهاش چیکاری کنی؟!»
سوال آروم کیبوم ، جینکی رو به خودش آورد . چشم های کیبوم از نگرانی دو دو میزد و حالت های صورتش نشون میداد چقدر از این موضوع ترسیده .

YOU ARE READING
Yin
Fanfiction[کامل شده] - عشق چیزی جز پذیرفتن تفاوت ها نیست، عشق چیزی جز درهم پیچیدن شباهت ها نیست. عشق یعنی تاریکی های وجودت را دیدن، عشق یعنی چشم بر روی روشنی هایت نبستن. عشق سقوط آزادایست بر فراز کوه های اعتمادی که از هم آغوشی قلب تپنده م و چشم های تب دارت ب...