ناگفته های ناگفته

273 44 172
                                    

[M]

هشدار : قسمت هایی که بولد نیست حاوی اسمات و محتوای بزرگساله . لطفا با ریسک خودتون بخونید چون نویسنده هیج مسئولیتی به عهده نمیگیره. ممنون

_____________________________________________

«من در واقع نمیتونم بهتون اطمینان صد درصد بدم اما اگه نظر شخصی منو بخواید، پیشنهادم اینه که بجای خرید سهام ، اوراق بهادار بخرید . سهام سبکه و شاخصش راحت بالا پایین میشه اما با پولی که شما دارید و سودی که توی ذهنتونه خرید اوراق بهادار بهترین روش برای سرمایه گذاریه. مخصوصا توی این بازاری که الان-...»

با ضربه ای که به در خورد جمله ش رو قطع کرد . منشی شرکت سرش رو از در داخل آورد و با لبخند شرمنده ای گفت

«عذرمیخوام مزاحم صحبتتون شدم اقای کیم. یه آقایی تشریف آوردن میخوان شما رو ببینین میگن کارشون خیلی فوریه

سم هیون با تایید سر تکون داد و گفت

«باشه ممنون. ما هم دیگه کارمون تموم شده بود

بعد از بسته شدن در ، دوباره رو به ارباب رجوع کرد و ادامه داد

«در هر صورت خودتون میدونید که هر کار مالی ، ریسک های خودشو داره برای همین من برای هیچ کدوم از گزینه هایی که خدمتتون عرض کردم اطمینان صد درصد نمیتونم بدم. هر تصمیمی بگیرید من درخدمتتون هستم

ارباب رجوع که از توضیحات کامل و خوش رویی سم هیون حسابی به وجد اومده بود با تشکر بلند بالا و طولانی ای از دفتر بیرون رفت . اون زمان بود که سم هیون تونست فردی رو که به ملاقاتش اومده بود ببینه .

متعجب از دیدن کیبوم که چمدون به دست نشسته بود و با موبایلش ور میرفت ، با صدای بلندی گفت

YinOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz