جیمین
دو هفته از اون اتفاق گذشته و من مثل کش از دست جونگ کوک در میرم...
کار میکنم ولی از صبح زود تا وقتی که میاد، بعدش فقط با همه سرعتم خودمو شوت میکنم تو اتاقم.
گاهی برای چند لحظه، اروم می گرفتم اما هربار که به کبودی های دست و پام نگاه میکردم دوباره یه صدایی توی سرم تکرار می کرد:
'دیگه تمومه جیمین! تو دیگه یه پسر واقعی نیستی! مثل یه گی به فاک رفتی و هیچکاریم نکردی'
و هزاران مزخرف دیگه....
لوهان این مدت بهم سر نزده بود و این موضوع منو عصبانی می کرد، شاید بهتره بگم می ترسوند! شاید فقط می ترسیدم که بهترین دوستمو از دست بدم.
جونگ کوک دیروز همه خدمتکارا رو به جز من و لوهان مرخص کرده بود...
الانم که خودش نبود ما دوتا تو خونه تنها بودیم.
تصمیم گرفتم دیگه بیشتر از این لوهانو زجر ندم و یه بارم که شده من برم دیدنش.
از پله ها رفتم پایین و دوتا شربت واسه خودمون درست کردم.
تقه ای به در زدم:
_بیا تو
روی تخت دراز کشیده بود و محو سقف اتاقش شده بود.
سینیو کنار تختش گذاشتم:
_چیزی شده؟
روی تخت نشست و به تاج تخت تکیه داد. همونطور که شربت میخورد جواب داد:
_نه، چرا باید چیزی بشه؟
_نمیدونم...
_خیالت راحت من فقط خستم.
ساکت شد و به نقطه ای خیره شد. یهو مچ دستمو اورد بالا و بهش نگاه کرد.
_وای لعنتی متاسفم من باید پیشت می بودم نباید تنهات میزاشتم.
_اشکالی نداره من خوبم، نگران هیچ چیز نباش توم مشغله های فکری خودتو داری.
با لحن شیطون ادامه دادم:
_نکنه عاشق شدی پسر خسته!
'چیز بدی گفتم؟ گند زدم؟'
یهو اشک تو چشماش جمع شد لیوان شربتشو روی میز گزاشت و اینبار محو در اتاق شد....
منم شربت نیمه خوردم رو توی سینی گذاشتم و رفتم نزدیک تر.
_می خوای راجبش حرف بزنی؟
سرشو تکون داد و گفت:
_ببخشید جیمین می‌تونم یکم تنها باشم؟
_معلومه که می تونی! اینجا اتاق توه.
لبخندی بهش زدم و رفتم بیرون.
خب....
حالا من توی این خونه کاملا تنهام!
همینطوری برای خودم گشت میزدم که صدای خفیف ناله سگ از زیرزمین اومد.
با یاد آوری اتفاقات اونجا تنم لرزید.
یادم افتاد که جونگ کوک از بعد اون اتفاق کلا توی زیرزمین نرفته. یعنی اون سگا رو گرسنه ول کرده!
دستگیره در زیرزمین رو کشیدم و در کمال تعجب باز شد!
در رو دوباره بستم و از توی یخچال مرغ در اوردم و با پیاز، بدون ادویه پختم.
YOU ARE READING
🔞Mу Sweet Killer🔞
Fanfictionکاپل اصلی:کوکمین هشدار:اسمات_شکنجه_مرگ و کلا جنبه بالا و روحیه قوی لازمه خلاصه که لطفا رعایت کنید(که میدونم نمیکنید 0_0)
