جیمین
جلوتر از من به سمت ماشین قدم زد..
برای این که بهش برسم دنبالش دویدم و همونطور که سوار ماشین می شدم گفتم:_فک کن من یه عمر قراره اینطوری بدوام دنبالت خب گوریل یکم یواش تر!
دستشو لای موهام فرو کرد و در حال استارت زدن ماشین گفت :
_تقصیر من نیست که عاشق یه پیشی پا کوتاه شدم!
نیشمو باز کردم...
Fake it to make it!
مطمئنم اگه به وانمود کردن ادامه بدم، بالاخره دوستش خواهم داشت!دستشو از لای موهام در اورد و روی فرمون گذاشت...
_خب، همینجا حرف بزنیم بعد بریم پارک، تصمیمی که گرفتی دیوونه وار خوشحالم کرده! داشتنت بهترین اتفاق زندگیمه ولی باید بیشتر همو بشناسیم...اون می گفت و من ذوق می کردم از مهم بودن تا این حد برای یکی...
خب، مگه اون مال من نیست؟
مگه قرار نیست دوسش داشته باشم؟
پس چه اشکالی داره یه کم پر رو بشم؟اخمامو تو هم کشیدم و با دلخوری ظاهری دست به سینه گفتم:
_عه؟ یعنی اشنا شی ک قطعی تصمیم بگیری دیگه؟ چشمم روشن یه اقایی همین دیروز نگفت دوسم داره؟
قهقهه ای زد و لپمو گرفت:
_حرس نخور خرگوشک! من تورو وحشیم که بشی میخوامت! فقط باید خط قرمزات، علایقت، اینجور چیزارو بدونم تا بتونم خوشبختت کنم. قرار نیست فقط حرف باشم که!انگشتمو سمتش گرفتم و تهدید وار گفتم :
_شانس اوردی...
و بلافاصله نیشمو باز کردم...
_خب بگو ببینم چی میخوای بدونی!جدی شد...
_خب ببین زیاد اهل پرسیدن نیستم، من یه سری چیزا میگم و توام هرچی فکر می کنی به درد میخوره بگو... بعدش میتونی هرچی خواستی بپرسی...منتظر نگاهش کردم...
_خب خودت میدونی که کار من یه جورایی خلاف حساب میشه و احتمالا اسم tpp رو از اخبار شنیده باشی...
مشکل من اینه که دقیق نمیدونم چقدر میخوای قاطی شی...
اگر بخوای میتونی فقط اونجا زندگی کنی و از همچی دور بمونی...
مثل کاری که لوهان کرد..
یا میتونی هر جایگاهی و هر شغلی که بخوای بگیری.
ولی برای دفاع از خودت باید به هر حال هر روز صبح باهام تمرین کنی.
بهم بگو، میخوای چقدر تو دردسر باشی!نفس عمیقی کشیدم و مطمئن گفتم:
_میخوام قاطی شم! این جور کارارو دوست دارم و البته، من کسیو نمیکشم.لبخند راضی ای زد...
_اون پسر منه! خب از این لحاظ خیالم راحت شد...پس بیا اشنا شیم! نمی دونم چی میخوای بدونی، هرچی دوس داشتی بپرس...نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم با سرعت سارا بپرسم!
_چند سالته؟ رشتت چیه؟ چرا وارد خلاف شدی؟رنگ مورد علاقت چیه؟ غذای مورد علاقت چیه؟
YOU ARE READING
🔞Mу Sweet Killer🔞
Fanfictionکاپل اصلی:کوکمین هشدار:اسمات_شکنجه_مرگ و کلا جنبه بالا و روحیه قوی لازمه خلاصه که لطفا رعایت کنید(که میدونم نمیکنید 0_0)