Part 10

6.8K 494 23
                                    

سارا

بعد از دادن خبرا به جونگ کوک تلفنو قطع کردم و سمت دیوار رفتم.

آجر مخصوص رو فشار دادم و وارد راه اتاق دومم شدم تا برای فردا وسایلمو بردارم و جزییات پرونده رو بخونم.

کامپیوترو روشن کردم و ایمیلمو باز کردم.
'هوففف بزار ببینم این اقای رئیس چی داره برامون!'

کارین هدرسون
یه دختر دست و پا چلفتی و فوق العاده جذاب!
از طرز نوشتنش خندم گرفت،اخه شما بگین همچین مورد خاصی رو اینطوری می‌نويسن؟
خب پس معلوم شد! قرار مخ آقای رئیسو بزنم!
کامپیوترمو خاموش کردم و به کلارا زنگ زدم.

_هوففف باز چی شده نصفه شبی؟!
_سفارشامو آماده کردی؟
_سر تاریخ میتونی بیای ببری آمادن.
_حله
قطع کردم و شروع کردم به جمع کردن وسایلم.
همرو روی میز چیدم و خوابیدم تا برای اتفاقات فردا آماده باشم.
***
با صدای جیغ زن بیدار شدم...
کار همیشم بود!
عاشق زنگ موبایلم بودم و حاضر به تعویضش نیستم.

بلند شدم و دست و پامو کشیدم.
_آخیییییییش
شروع کردم به آماده شدن.

فرممو تنم کردم، زیور آلاتی که هرکدوم یه کاری میکردن انداختم...

خودکار دوربین دارمو کنار جیب لباسم گذاشتم.

چاقوی عزیز تر از جانمم توی جورابم جاساز کردم.
خب خب بزن بریم کارین قراره کلی خوش بگذرونیم.

بعد از تحویل گرفتن ماشین جدیدم و وسایل اداری، تخته گاز تا اداره روندم. همینطوریشم کلی وقت از دست داده بودم! (مثل من بدبخت)

'عالی شد! روز اول کار و پنج دقیقه تاخیر.'

سهون

بعد از اون همه اتفاق و تنها گذاشتن لوهان. نباید اینطوری تو دردسر میفتادم!

اما گند زدم. اعتراف میکنم حسابی گند زدم.
پلیس ریخت توی سازمانشون و منم اونجا بودم.
نمیدونستم باید چه غلطی کنم همه نقشه هام به فنا رفته بود!

برای فرار هیچ بودم!
سریع به سمت کلویی دویدم. کلا 16 سالشه اما یکی از بزرگ ترین هکرای این سازمانه. علاوه بر این اون یه بچه حساب میشه!

نمی تونستم اونو با پلیسا تنها بزارم.
میون صدای بلند آژیر پلیس دنبال خودم کشیدمش.

_زودباش اگر بهمون برسن کارمون ساختست!
تنها راه باقی مونده پشت بوم بود. از اونجا به پشت بوم همسایه پریدیم و بالاخره یکم آروم گرفتم.

امروزم قرار نیست تیر بارون شم!
دور و اطرافمون هیچ ساختمونی نبود که بشه راحت روش پرید و قطعا اون بچه پارکور کار نبود!

_سرتو بدزد. میخام تا وقتی که امکانش هست دیده نشیم. باید این قفلو باز کنم و بریم پایین.

🔞Mу Sweet Killer🔞Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang