Part 32

3K 301 55
                                    

جونگ کوک

تو فضا بودم!
توی کل زندگیم از این که بخاطر اون بهم ترحم کنن متنفر بودم اما این بار فرق داشت...

من امشب بزرگترین و خفن ترین برنامه ای که یه عاشق تا حالا برنامه ریزی کرده انجام میدم!

یه زنگ به راجر، صاحب یکی از بزرگترین شعبه های بستنی فروشی کره زدم...
_هی رجی، کد اس، میل! بجنب تا یه ساعت دیگه اونجاییم!

خندید...
_هنوزم فکر می کنم زیاده رویه که...

_خفه شو، کارتو انجام بده و پولتو بگیر!
و روش قطع کردم...

کنارمو نگاه انداختم که جیمین کنجکاو بهم زل زده بود...

خندیدم...
_بپرس فضول!

_کد اس چیه؟
_میفهمی...

و برای اینکه دیگه چیزی نگه...
سریع صدا زدم لیزا!
_بله قربان؟!

_پوشه 6 از اول پلی بشه...
و اینطوری وارد فاز اول خوش گذرونی شدیم...

جیمین

'طرف جدی جدی خل شده!
_این یه بار واقعا باهات موافقم'

اولش که فهمیدم امشب یه کد اس داریم که اصلا و ابدا دلم نمیخواد حدسم درست باشه و کد سکس باشه...
البته خب سکسو نمیشه ایمیل زد درسته؟

'جیمین خیلی داری منحرف میشیا
_باور کن این تو حالت عادی نیست انگار مسته!'

خب چرا اینو میگم؟
چون که تا رسیدن حدود سه چهارتا اهنگ فول عاشقونه گوش دادیم...

یه کم اهنگاش عجیب غریب بودن...
کاملا عاشقونه، یه جورایی اعصابم به هم ریخت، من ازینا گوش نمیدم.

خب...
جدا از موضوع مزخرف اهنگا..
مگه اهنگای عاشقونه هم گوش میده؟!
من فکر می کردم رئیس یه باند نمیدونم...
یجورایی باید فقط اهنگای دوپس دوپسی گنگ گوش بده و از تو پنجره آدم بکشه...

جلوی یه باغ بزرگ ایستادیم...
فکم افتاد!
اینجا محشره!!!
دیواراش از جنس دیوارای یه هزارتو بود و وسطش یه دروازه آهنی که بیشتر تزئینی بود داشت...

چون به نظر میومد همیشه بازه!

اولین بویی که به مشامت می رسید بوی چمن خیس خورده و گلای رز بود...

دلیلشم گلای رز وحشی بودن که همه جای باغ به چشم می خورد...

آروم به جونگ کوک زدم...
_مطمئنی اینجا بستنی فروشیه؟!

_اره اما...الان دلم میخواد بهت بگم کد اس چیه!

جونگ کوک

عرقو تو ناحیه شکمم به وضوح حس می کردم...
'آروم باش پسر تو میتونی...
حتی اگر لازم باشه کمکش می کنی دوست داشته باشه، انقدر نترس داری همه چیو خراب می کنی!'

🔞Mу Sweet Killer🔞Where stories live. Discover now