Part 28

3.5K 339 63
                                    

جونگ کوک

دیوانه وار وسایلو پخش می کردیم و دنبال یه نشونه، هرچند کوچیک از اون دختر بودیم...

اون نمیتونه خائن باشه...
چه دلیلی داره یه خائن بهم کمک کنه؟
'مگه اون...
_خفه شو! اسمشو جلوی من نیار.'

وقتی همه اتاقو گشتیم من شروع کردم به دیدن زیر میزا و هرجایی که ممکنه جا مونده باشه..
و سهون شروع کرد تند تند ورق زدن کتابا....

همینطور که داشت می گشت بلند داد زد:
_هی اینجارو! این مخفف اسم توه!

دفتر خاکستری رنگی دستش بود که با خطی لرزون روش نوشته شده بود:
_jk

سریع از دستش کشیدم...
_بده ببینم
ورق زدم و با یه نگاه کلی بهش فهمیدم چیه...
هیجان زده دستی تو موهام کشیدم...

_این یه دستور العمله! یه کتاب پر از کد و راه حل...
همینطور نگاهش می کردم تا این که یه برگه از لاش افتاد پایین...

دو روز قبل
کلویی

پوزخندی به صفحه مانیتور زدم...
اینا فکر کردن میتونن منو دور بزنن؟ هه... زهی خیال باطل!
تا وقتی امنیت سیستم اینجا با منه هیچکس نمیتونه هیچ غلطی کنه....

خدمتکار با سینی وارد اتاقم شد....
خدمتکاری با موهای نارنجی به رنگ هویج!
_ببخشید خانوم، اقای جئون گفتن براتون شربت بیارم....

تشکری کردم و یه نفس همشو سر کشیدم....
جلوی چشمم تار شد و سرم روی لبتاب افتاد....

***

چشمامو به زور باز کردم....
لبتاب هنوز روی پام بود....

جریان چیه من چرا جلوی سیستم خوابیدم؟
با چیزی که یادم اومد با آخرین سرعت رمزمو باز کردم...
هنوز درگیر بودن....
اما نزدیک شده بودن....

آی پی فیک جدیدی براشون فرستادم تا فکر کنن آی پی منو دارن و چند تا کد جدید برای محکم کاری اضافه کردم....

اون شربت لعنتی...
اونا اینجا یه نفوذی دارن!
سیستم رو خاموش کردم و دفتر کدامو کشیدم بیرون....
بر اساس آموزشای استاد سریع و با عجله اول اسم رئیس جدیدمو روش کندم...

برای هر باندی، من مهره مهمی بودم...
اونا الان از وجودم خبر دارن پس بهتره صداشو در نیارم...

پیش لوهان دویدم...
نزدیک ترین اتاق توی خونه به من.
با عجله داخل پریدم....

ترسیده سرشو از موبایل بلند کرد:
_چته دختر کندی درو!

با نفس نفس گفتم:
_اون خدمتکار مو نارنجی.....اون نفوذیه من مطمئنم!

_چی؟ تو اونو پیدا کردی؟
پوکرفیس بهش زل زدم...
کمی بیشتر توضیح داد:
_اون خیلی وقته اینجا پیداش نشده! فقط میاد، یه گندی میزنه و غیب میشه. نمیتونیم پیداش کنیم...

🔞Mу Sweet Killer🔞Onde histórias criam vida. Descubra agora