55. تهیونگ نیست؟

8.9K 1.5K 787
                                    

با کلافگی از دفترش بیرون زد و به سمت بخش امور مالی راه افتاد. دیگه نمی‌تونست جلوی خودش رو برای دیدن تهیونگ بگیره. ساعت نه صبح بود و همه کارمندها در کمال آرامش مشغول انجام کارشون بودن.
با رسیدن به دفتری که تهیونگ به همراه سونگ‌‌وو و هه‌چان توش مشغول به کار بود، تقه‌ی آرومی به در نیمه‌باز کوبید و کامل بازش کرد.
سونگ‌وو انگار قصد بیرون رفتن داشت که همون لحظه با پرونده‌ای توی دستش، جلوش ظاهر شد:
- سلام جناب جئون.

سری برای دختر تکون داد:
- سلام.
و با افتادن نگاهش به میز خالی و مرتب تهیونگ، متعجب پرسید:
- تهیونگ نیست؟

سونگ‌وو روی پاهاش جابجا شد که بخاطر این کارش، پاشنه‌ی هفت سانتی کفشش با سنگ‌های کرم رنگ کف برخورد کرد و صدای تقه‌ی آرومی ایجاد شد:
- نه.
و با خودش فکر کرد که اون مرد چطور از جریان دورکاری موقت تهیونگی که دوستش بود، بی‌خبره.

صدای هه‌چان از داخل اتاق و پشت میز، درحالی که برگه‌ی کوچیک صورتی رنگی رو به لبه‌ی کناری مانیتور می‌چسبوند، به گوش رسید:
- شما خبر ندارید؟

جونگ‌کوک کنار کشید تا سونگ‌وویی که با معذرت‌خواهی آرومی قصد ترک کردن اونجا رو داشت، بیرون بره و پرسید:
- موضوع چیه؟
- تهیونگ از سه‌شنبه به بعد دیگه نیومده شرکت. گفت یه مشکلاتی براش پیش اومده و مجبوره برای مدتی از راه دور به وظایفش رسیدگی کنه. خوشبختانه شرکت امکانات خوبی رو برای این کار در اختیارش قرار داده.

اگه هه‌چان کمی دیگه به صحبت‌هاش ادامه می‌داد، می‌تونست همونجا یه کنفرانس برای جونگ‌کوک ارائه بده و توش از سیر تا پیازِ امکانات فوق‌العاده‌ای رو که شرکت کیم نامجون در اختیار کارمندهاش قرار می‌داد رو براش شرح بده.
جونگ‌کوک سری به نشونه‌ی فهمیدن تکون داد:
- ممنون که گفتی.
- خواهش می‌کنم. 

عقب‌گرد کرد و سریع از اونجا بیرون زد. قدم‌های سریعش رو به سمت دفتر ریاست برداشت و همزمان به این فکر کرد که دو روز تمام جلوی خودش رو گرفته بود تا پاش رو حوالی بخش امور مالی نگذاره تا تهیونگ رو نبینه و دوباره دلش نلرزه. غافل از این که اصلا تهیونگی اونجا در کار نبود.
سری برای خانم اوه تکون داد؛ بی‌مقدمه تقه‌ای به در چوبی کوبید و وارد شد.
نامجون متعجب از پایین کشیده شدن ناگهانی دستگیره‌ی در، سرش رو بالا گرفت:
- جونگ‌کوک!

جونگ‌کوک جلو رفت و دست‌هاش رو روی میز چوب گردو ستون کرد. تلاش کرد تا خونسرد بمونه و گفت:
- چرا با درخواست تهیونگ موافقت کردی، هیونگ؟

نامجون، خودنویس گرون قیمتی که اسم خودش روش حک شده بود رو روی برگه‌های مقابلش انداخت و ابروهاش رو به همدیگه گره زد:
- چرا نباید می‌کردم؟
- چون معمولا به سختی همچین درخواستی رو قبول می‌کنی.
- تهیونگ فرق داره.

The Real Me [kookv] Where stories live. Discover now