26. کابوس روزنامه دیواری

10.9K 1.8K 1.1K
                                    


اون شب هم یکی دیگه از شب‌هایی بود که سوکجین کافه رو به کارکنانش سپرده و خودش برای استراحت و وقت‌گذرونی به جمع تهیونگ، جونگ کوک و سوبین پیوسته بود.
شام رو تموم کرده و درحال منتقل کردن ظرف‌های کثیف به آشپزخونه بودن که سوبین با یه بغل وسیله از اتاقش بیرون اومد.
تهیونگ از جایی که ایستاده بود، انتهای سالن و کنار آکواریوم شِلی، می‌تونست مقوای لوله شده، جامدادی پر و پیمون و بسته‌‌ی ماژیک‌های رنگی رو بین دست‌‌های پسر تشخیص بده.
سوبین همه‌ی وسایلش رو روی میز وسط سالن انداخت و ذوق‌زده رو به تهیونگ گفت:
- باید روزنامه‌دیواری درست کنم!

قبل از اینکه تهیونگ فرصت کنه واکنشی نشون بده، جونگ کوک از آشپزخونه بیرون زد و گفت:
- با نرم‌افزار برات یکی درست میکنم. اینجوری سریع‌تر آماده میشه.

و باعث شد تهیونگ درحال غذا دادن به شلی، ناامیدانه و از دنیا بریده نگاهی بهش بندازه و بعد با تاسف سر تکون بده.
سوبین جوری که انگار بخواد مساله‌ی مهمی رو به پدرش یادآور بشه، انگشت اشاره‌اش رو جلوی صورتش بالا گرفت و گفت:
- نه! اینجوری میفهمن خودم درست نکردم. 
و بعد روی زانوهاش پشت میز کوتاه نشست و ادامه داد:
- میخوام نوشته‌هاشو با دست بنویسم. عکساشم باید بچسبونم روی مقوا.

جونگ کوک رو‌به‌روش روی مبل نشست:
- دست خطت به اندازه ی کافی خوب نیست، سوبین.

تهیونگ بهش تیکه انداخت:
- به همه‌ انقدر قشنگ اعتماد به نفس میدی؟
- آره، تو هم میخوای؟

پسر، درحالی که کنار سوبین می‌نشست و وسایل کارش رو زیر و رو می‌کرد، جواب داد:
- نه! نگه دار واسه خودت.

سوبین برگه‌هایی که حاوی متن روزنامه دیواریش می‌شدن رو به سمت جونگ کوک گرفت: 
- تو بنویس.

یه نگاه کوتاه به اون برگه‌ها کافی بود تا جونگ کوک ابروهاش رو بالا بده و با تعجب بگه:
- این همه متنو بنویسم‌؟!

لحن متعجب و شاکیش باعث شد سوبین نا‌امیدانه لب‌هاش رو جلو بده و به سمت تهیونگی که مشغول باز کردن مقوای سفید رنگ روی میز شده بود، بچرخه:
- تنبل! میدم به هیونگ برام بنویسه.

تهیونگ خنده‌ی آرومی کرد و برای فرد تنبلِ جمع با بدجنسی ابرو بالا انداخت.
جونگ نگاه چپ چپی بهش انداخت و خم شد تا برگه‌ها رو از بین انگشت‌های پسرک بیرون بکشه:
- نمیخواد. بده خودم مینویسم.

سوبین بلافاصله لبخند دندونی‌ای تحویلش داد و زمزمه‌ی تهیونگ رو کنار گوشش شنید:
- یکی اینجا حسودی کرده.
- حسود!
سوکجین بود که همزمان با تهیونگ، حین بیرون اومدن از دستشویی این کلمه رو به زبون اورده بود.

جونگ کوک در حال زیر و رو کردن برگه‌ها، بدون اینکه سرش رو بلند کنه، گفت:
- می‌دونستید هر کس یه ایرادی داره و درست نیست عِیبای بقیه رو توی چشم‌شون فرو کنید؟

The Real Me [kookv] Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz