هرماینی نامه رو میزاره جلوم و میگه:بیا،بخونش،به اعضای محفل گفتم که باید باهاشون نرف بزنیم.لوپین این رو به عنوان جواب فرستاده.
نامه رو نگاه میکنم:
هرماینی سلام،
اینکه گفتی هری خیلی فوری و درباره ی موضوع مهمی نیاز داره همه مون رو ببینه یکم نگرانمون کرد،اتفاق خاصی افتاده؟
فردا شب،ساعت ۹ به اتاق پروفسور مک گونگال برید،میتونید از آتیش شومینه ی دفترش استفاده کنید و یواشکی خودتون رو به خونه ی سیریوس برسونید.
پ.ن:فقط باید خودتون یه راه پیدا کنید که پروفسور مک گونگال نفهمه که میخواید وارد اتاقش بشید وگرنه هم مجازات میشید هم پروفسور دامبلدور بر خلاف میلتون از موضوعی که هنوز نمی دونم چیه ولی شما نمیخواید ازش مطلع شه،با خبر میشه.
میبینمتون،خدانگهدار
ریموس لوپینهرماینی میپرسه:چطور بدون اینکه مک گونگال بفهمه بریم به اتاقش و از شومینش استفاده کنیم؟
نگاهی با رون رد و بدل می کنیم و ناگهان هر دو با هم میگیم:فرد و جرج!
لبخندی روی لب هرماینی میشینه و میگه:الان صداشون میکنم.
از جا بلند میشه و میره دنبالشون.
بعد از چند دقیقه همراه با فرد و جرج که نیشخندی روی صورتشون بود برمیگرده.
نگاهشون می کنم و میگم:خب...سلام بچه ها.
میشینن رو به رومون و جرج میگه:سلام هری.هرماینی گفت به کمک ما دو تا نیاز دارید.
دستی به موهام می کشم و میگم:آره...ما سه تا نیاز داریم از شومینه ی پروفسور مک گونگال استفاده کنیم بریم به خونه ی سیریوس از شما میخوایم یه جوری حوواس پروفسور رو پرت کنید که بریم و بعد هم وقتی خواستیم برگردیم کاری کنید که بی دردسر برگردیم.
فرد با نیشخند به جرج گفت:جرج،به نظرت از پسش بر میایم؟
جرج حالت متفکری گرفت و جواب داد:مگه کاری هم هست که از پسش برنیایم فرد؟
هر دو با هم جواب دادن:نه.
از جا بلند شدن احترام نظامی گذاشتن برام و فرد گفت:بسپرش به ما هری،فقط تایمی که میخواید برید نیم ساعت قبلش به ما اطلاع بدید.
هر سه با خوشحالی ازشون تشکر میکنیم و ازمون جدا میشن و میرن سمت لی که صداشون کرده بود.
رون میچرخه سمتمون و میگه:خب اینم حل شد.
لبخندی میزنم،خیره میشم به شومینه و میگم:ولی این تازه اولشه.
VOUS LISEZ
Drarry_My Beautiful Mistake
Fanfiction"کسی بهم تنه میزنه و از کنارم میگذره،میچرخم به عقب.باز هم مالفوی.نگاهی بهش می کنم و بی حوصله میگم:خدا رو شکر کورم شدی مالفوی. و دوباره میچرخم سمت پنجره ی قطار.مالفوی میاد جلو کنارم می ایسته و با لحنی که تمسخر از توش حس میشه میگه:حواست به حرفات باشه...