۱۰

1.3K 355 89
                                    

برآوردن نشدن توقعات حس خیلی شخمی ای داره.

گرچه شما باید حواستون باشه چه توقعی و از چه کسی دارین.

برای مثال بکهیون، کاملا توقع داشت اون آلفای حقه باز که واسه یه لیس به گردنش، التماسشو می کرد الان بیاد و در یک مثلث عشقی پر سوز و گداز در مقابل لیسا مانوبان قرار بگیره.

و بخاطر عشق بکهیون از دریاها عبور کنه و اقیانوس ها و کوهها رو بشکافه و هرکول وار اونو از چنگال رقیب عشقی سرسختش دراره و از آن خودش کنه.

ولی خوب متاسفانه نه چانیول هرکوله.
و نه لیسا مانوبان علاقه ای به بکهیون نشون داده.
و نه اصولا بکهیون ازون تایپاست که یکی عاشقش بشه.

اون حتی یادش نمیاد در طول دوران زندگی یکی روش کراش داشته باشه، یا حتی دست محبت رو سرش کشیده باشه!

(بغض بدمزه شو قورت داد.)

نه...اون اصلا افسرده نیست و اصلنم بخاطر اینکه لیسا مانوبان موقع خروج از استودیو به کریس شماره داده تو پَرش نخورده.

و بخاطر اینکه با گذشت یه هفته از ماجرای دستشویی، تنها حرفی که چانیول بهش زده این بوده که (اگه درمورد بتا نبودنم حرفی از دهنت بپره، خودتو مُرده فرض کن) ناامید نیست.

تو این داستان، بکهیون بیشتر نگران کریسه‌.
اول و آخرش که لیسا می فهمه اون چ آدم بی بخاریه و ولش می کنه. (اینطوری نیست که این جنبه ی مثبت قضیه باشه و بکهیون رو به آینده ای روشن بشارت بده!)

و البته نگران چانیول هم هست. چون ممکنه داروهایی که می خوره واسه سلامتی چانیول کوچولو مضر باشه.

و  قسم به ارواح پاک میتی کومان و  یاران باوفایش داداش کایکو و تسوکه، اصلا و ابدا روی چانیول کراش نزده.

حتی یه صدم درصد

اصلا مگه ممکنه آدم روی یه متجاوز با یه شخصیت تخمی، که پنج سال تمام توی این زیر زمین نمور ازت بیگاری کشیده

و یه عمر خودشو یکی دیگه معرفی کرده و بعدش به تو یه پیشنهاد بی ادبی داده و آخرش هم تو رو به تخم های کوچولوش گرفته، کراش بزنه.

(بکهیون از اندازه ی تخمها مطمئنه، چون هیچ دلیل دیگه ای نیست واسه اینکه یه آلفا خودشو بتا جا بزنه!)

ولی همه ی اینها باعث نمی شه بکهیون نسبت به اون آلفا کنجکاو نشه.
و دلش نخواد بفهمه چی توی سرش می گذره.
و یجورایی مزه ی دهنشو کشف کنه...

بخصوص که این روزها توی اداره بیکاره و سر کریس با یکی دیگه گرمه. (واقعا یه آدم چقدر می تونه خیانتکار باشه‌.. کجا شد اون عشق اسطوره ای به اون بتای یبس؟)

چانیول دسته ی کاغذهای مربوط به طرحهای فصل آینده رو کوبید رو میز:
"دلم می خواد بدونم به چه دلیل کوفتی ای پرینت این طرحها رو از بخش تکثیر تحویل نگرفتی"

بکهیون‌ سرشو از روی میز بلند کرد و دستاش و زیر چونه اش گذاشت.
"خوابم‌ میاد..."

احساس صمیمیت بخاطر پیشنهادات بیشرمانه و یه شروع نافرجام واسه یه سکس خفن توی دسشویی؟

یا صرفا سوءاستفاده از موقعیت بخاطر کشف کردن رازی که ظاهرا برای رئیس بداخلاقش خیلی مهمه!

هر چی که هست، میزان شجاعت بکهیون در این لحظه ی خاص سر به آسمون نهم می زنه و چشمهای ریز و تیزش و پره های باز دماغش هم شاهدی بر این مدعا هستن.

ابروهای چانیول مث دو تا شاخ انبر کلاغی توی هم رفت و چشماش از حدقه زد بیرون.

صداش مث همیشه عمیق و سکسی بود.
اما در کمال ناباوری،  لحنش زیادی جدی به نظر می رسید.

"بیون بکهیون!
تو
اخراجی!"

Don't let me down Where stories live. Discover now