۹

1.3K 375 45
                                    

لیسا مانوبان واقعا خوشگل ترین امگاییه که یه نفر می تونه ببینه.

و چشمهای اون آلفای دروغگو که خود نکبتشو (معلوم نیست به چه دلیل کوفتی،‌ بتا جا زده ) قفل شده روی اون.

بکهیون می تونه از اینجا که نشسته اون آلفا رو ببینه که حتی واسه یه لحظه چشمای ناپاکشو از صحنه ی ضبط بر نمی داره و دست به سینه، یه ژست دیگه ازون ژستهای مقتدرانه ی محبوبش گرفته و کریس بیچاره کنارش مث یه پیشکار واستاده.

واقعا چرا بعضی ها اینقدر علاقه دارن به دروغ گفتن و پنهان کردن واقعیات زندگی تخمکی شون؟
قراره بقیه چششون بزنن؟

بکهیون واقعا دلش برای کریس می سوزه.

طفلی کریس همیشه فکر می کرده چانیول بتا است و بخاطر گرایشش عذاب وجدان داشته و غصه می خورده.

اون کسیه که همیشه با تمام وجود بداخلاقی هاش پارک چانیول رو تحمل می کنه و توی کارها از خودش شور و عشق زیادی نشون می ده،

و در برابر کج خلقی های چانیول و چشم پوشی هاش از موس موس کردنای کریس ، احتمالا همیشه خودشو با این قانع می کنه که اون یه بتای ساده اس که یک درصد هم احتمال نمیده کریس عاشقش شده باشه.

در حالی که این شازده، از همون اول آلفا بوده و مسلما منظور کریس از همه ی چاپلوسی هاش رو می فهمیده و به رو نمی آورده.

دلایل تخمکی این آلفای پنهان کار، می تونن برن‌ توی مقعدش و همونجا به خوبی و خوشی زندگی کنن،

ولی بکهیون به هیچ وجه نمی تونه قانع بشه این آلفا با این کارش بکهیون رو در معرض چه خطری قرار داده بوده.

اگه توی این سالها بکهیون به اعتماد به بتا بودن طرفش، قرصهاش رو سر وقت نمی خورد، یا همین نیم ساعت پیش توی مصرف شات فوری اش یه دقیقه تاخیر می داشت یا هم چین چیزی... چه اتفاق کوفتی ممکن بود بین اونها بیفته؟

بکهیون تلخی دهنش رو حس می کرد و حتی نمی تونست این حجم تف تلخ رو قورت بده.(خطر از بیخ گوشش گذشته)

بجاش سعی کرد لبخند بزنه و سوال بعدی رو بپرسه:
"بعضی از فنا شما رو با آلفای معروف اکسوکای شیپ می کنن. واقعا بین شما خبراییه؟

لیسا خنده ی ماخوذ به حیایی کرد (بقرعان اگه تو بوکهای دیگه این کلمات رو ببینین! باز قدر منو ندونین..)
" قرار؟! ...خوب آقای کای خیلی معروفه،  ایشون رو با خیلی از هنرمندا شیپ می کنن."

_   و اون یه بدن کشنده ی سکسی هم داره. فکر کنم هیچ آلفا و امگایی نباشه که توی دلش نخواد واسه یبارم شده با اون قرار بزاره!(مممممم)

امگا از خجالت سرخ شد.
خوب مخاطب مستقیم حرفهای بکهیون اون بود و بکهیون منتظر بود ببینه اون بالاخره اعتراف می کنه یا نه.

"اممم... درسته.."

بکهیون هیجان زده داد زد:
"اوه ... پس شما هم آرزو دارین با اون قرار بزارین!"

لیسا دستاش و تکون داد و اصرار کرد:
"بکهیون شی! این طوری نیست...‌منظور من این نبود."

بکهیون‌ لبخند مرموزش رو زد و به دوربین نگاه کرد.
"خوب..مث اینکه خانم لیسا از اکسوکای خوششون نمیاد."

لیسای بیچاره با درموندگی به بکهیون نگاه می کرد و نمی دونست چی بگه.
" منظور من اینه که... بکهیون شی... شما خودتون هیچ وقت از کسی خوشتون نیومده؟ مثلا یه آلفای خوش هیکل یا یه امگای کیوت؟...این یعنی شما می خواستین باهاشون قرار بزارین؟"

قرار؟
اون فک می کنه بکهیون یه آلفاست که میتونه با هر کی دلش خواست قرار بزاره.

نگاه بکهیون به اتاق کنترل افتاد.
پارک چانیول، مستقیما بهش زل زده بود.

چرا؟!

چرا نگاه چانیول از نگاه یه بتای بی بخار، تبدیل شده به نگاه یه آلفای سکسی و مشتاق؟

آب دهنش پرید تو گلوش و نزدیک‌‌بود از سرفه خفه بشه.

خوب خوشبختانه، همه فکر می کنن این تاثیر فوق العاده ی لیسا مانوبان هست که باعث شده این آلفا، دست و پاشو گم کنه.

"منم مث همه از شما خوشم‌ میاد‌ ولی فک‌ نکنم شما بخواین‌ با من قرار بزارین!"

و علیرغم عروسی در قسمتهای خصوصی بدن امگای درونش بخاطر توجهات غیرمنتظره ی آلفا،  توی دلش یه انگشت فاک به چانیول نشون داد.

Don't let me down Where stories live. Discover now