تهیونگ تحریک شده بود و می دونست که نمی تونه دیگه جلوی خودشو بگیره...
باید یه غلطی می کرد...
_"اما... من... کوک... من..."
نمی دونست چطوری حرفشو بزنه...
کوک مچ یکی از دستای پسر رو گرفت و اونو سمت دهنش برد...
سه تا از انگشتای ظریف و کشیده تهیونگ رو توی دهنش برد و شروع به لیسیدن و مک زدن انگشتاش کرد...
تهیونگ فقط به پسری که انگشتاشو مک می زد نگاه می کرد...
حتی همین صحنه هم باعث می شد موج بیشتری از گرما رو توی تنش به سمت پایین تنه ش حس کنه...
🔞🔞🔞🔞🔞
بعد از اینکه مطمئن بود انگشتاش کامل خیس شده اونا رو بیرون کشید و آروم روی ورودی کوک کشید و همین حرکت باعث هیس خفیفی از جانب جونگ کوک شد...
کوک شاید رابطه داشتن و لذت بردن ازش رو تجربه کرده باشه اما تا حالا کسی این کارو باهاش نکرده بود...
و مطمئن بود تهیونگ اولین نفر و آخرین نفری خواهد بود که این کارو می کنه...
انگشتش رو به ورودی پسر فشار داد ولی ماهیچه هاش بیشتر به هم فشار میوردن و انگشت شو پس می زدن...
تهیونگ صورتشو رو به روی پسر گرفت...
_"مضطربی؟"
+"یه... یه... یکم..."
نفس درمونده کوک که از بین لباش با پایان جمله ش خارج شد تهیونگ رو به خنده انداخت...
_"پس چرا می خوای انجامش بدی؟"
+"چون این جوری هم من اولینِ تو می شم و هم تو اولینِ من... حس شو دوست دارم..."
_"پس خودتو شل کن و ریلکس باش... هرجا هم زیادی دردت اومد بهم بگو... قول می دم اگه خواستی تمومش کنم..."
لباشونو بهم رسوند و با آرامش شروع به بوسیدن کرد...
دوباره انگشتشو به ورودی پسر فشار داد و این بار راحت تر تونست داخل بره...
کوک با حس چیز خارجی که قبلا تو بدنش نبوده و حسی که تا حالا تجربه ش نکرده بوسه رو شکست...
درد زیادی داشت...
تهیونگ دومین انگشت رو هم واردش کرد و باعث شد چشمای پسر درشت بشه و صدای "اوه" مانندی در بیاره...
VOCÊ ESTÁ LENDO
This is my justice(KV)_1✔
Aventura[پایان یافته] [در انتظار فصل دوم] _"هنوز دوسش داری؟؟؟" +"ته...البته که...نه...من..." _"اگه دوسش داری فقط بهم بگو...با دونستنش قرار نیست ترکت کنم..." +"پس...چکار میکنی؟؟؟" _"میفهمم بودنم یه تاریخ انقضا داره..." +"فقط با مرگت میتونی بری ته...فقط با مر...