_"متاسفم...نمیخواستم..."
صدای هق هقش نذاشت حرفشو بزنه...
+"چرا جلوی خودتو میگرفتی؟"
جونگ کوک همونطور که به سقف خیره بود پرسید...
نمیتونست بفهمه چرا اینکارو کرده...
یعنی نمیخواسته تموم بشه؟
_"چون من...من نباید تو تخت میومدم..."
جونگ کوک متعجب نیمخیز شد و سمت پسری که داشت گریه میکرد برگشت...
+"چرا ته؟چه فرقی داریم؟"
تهیونگ با چشمای خیس بهش نگاه کرد...
خودشم نمیدونست فرقش با بقیه چیه اما قبلا نمیذاشتن بیاد و مجبورش میکردن توی حموم جلوشون خود ارضایی کنه...
_"قبلا...اگه میومدم کتکم میزدن...هیچوقت انقدری لذت نمیبردم که نتونم جلوشو بگیرم...مجبورم میکردن با وجود دردم تو حموم خود ارضایی کنم...اما الان واقعا نتونستم...خیلی لذت داشت کوک...میشه همیشه اینجوری باشی؟"
+"به شرطی که دیگه جلوی خودتو نگیری...اونوقت معنی لذت واقعی رو میفهمی...ته اون عوضیا هرچی بودن من اونجوری نیستم...من به پارتنرم اهمیت میدم...اونم باید لذت ببره ازم...باشه؟"
تهیونگ سرشو به تایید تکون داد و جونگ کوک بلند شد...
حوله تمیزی رو نم کرد و اومد بالا سر تهیونگ...
آروم تمیزش کرد و وقتی خواست برگرده سمت حموم که صدای زنگ گوشی ای رو شنید...
گوشی تهیونگ بود...
با دیدن اسم 'آقای پارک' اخمی کرد...
بالاخره که جیمین و بقیه متوجه دروغش میشدن...
تماس رو جلوی چشمای متعجب تهیونگ جواب داد...
*"تهیونگا؟"
چطور جرئت میکرد با اون دهن کثیفش اسم الهه شو بیاره...
اخماشو تو هم کشید و با صدای جدی ای لب زد...
+"چی میخوای؟"
*"اشتباه گرفتم؟"
صدای متعجب جیمین رو شنید و پوزخندی زد...
+"نه...منتها ته نمیتونه الان حرف بزنه جیمین..."
*"کوکی؟"
YOU ARE READING
This is my justice(KV)_1✔
Adventure[پایان یافته] [در انتظار فصل دوم] _"هنوز دوسش داری؟؟؟" +"ته...البته که...نه...من..." _"اگه دوسش داری فقط بهم بگو...با دونستنش قرار نیست ترکت کنم..." +"پس...چکار میکنی؟؟؟" _"میفهمم بودنم یه تاریخ انقضا داره..." +"فقط با مرگت میتونی بری ته...فقط با مر...
